حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه خنیاگر را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( خنیاگر یعنی چه ? ).

معنی خنیاگر
معنی خنیاگر

معنی خنیاگر

مترادف و معادل واژه خنیاگر:

  • رامشگر
  • ساززن
  • سرودگوی
  • سرودخوان
  • مطرب
  • مغنی
  • موسیقی دان
  • نغمه سرا
  • نوازنده
  • آوازخوان
  • قوال
  • خواننده
  • موسیقی دان
  • نغمه پرداز
متضاد خنیاگر: نوحیه گر
اشتباه تایپی: okdh’v
آوا:/xonyAgar/
نقش: اسم
خنیاگر در حل جدول:آواز خوان , نوازنده
musician
singer
professional musician
minstrel
معنی خنیاگر
معنی خنیاگر در لغتنامه معین ?

( ~ گَ ) (ص فا) آوازخوان

معنی خنیاگر در فرهنگ عمید ?

۱. آوازه خوان، سرودخوان: بشنو و نیکو شنو نغمهٴ خنیاگران / به پهلوانی سماع به خسروانی طریق (مسعود سعد: ۴۹۷ ).
۲. نوازنده

معنی خنیاگر در لغتنامه دهخدا

خنیاگر [ خ ُ گ َ ] ( ص مرکب ) سرودگوی، سازنده، نوازنده، مغنی، آوازه خوان ( ناظم الاطباء ) مطرب ( تفلیسی ) ( زمخشری ) ( غیاث اللغات )، قوال ( غیاث اللغات ) ساززن، خواننده، نوائی ( یادداشت بخط مؤلف )، ج، خنیاگران :

خنیاگر ایستاد و بربطزن
از بس شکفته شد در اشکنجه(منوچهری)

همی تا برزند آواز بلبلها ببستانها
همی تا برزند قابوس خنیاگر بمزمرها(منوچهری)

گر زآنکه خسروان را مهدی بود بر اشتر
خنیاگران او را پیل است با عماری(منوچهری)

خنیاگر است فاخته و عندلیب را
بشکست نای در کف و طنبور در کنار(منوچهری)

زاغش نگر صاحب خبربلبل نگر خنیاگرش(ناصرخسرو)

سماع ناهید آخر ز مردمان که شنید
که خواند او را اخترشناس خنیاگر(مسعودسعد)

نوای بلبل و طوطی خروش عکه و سار
همی کنند خجل لحنهای خنیاگر(انوری)

خوش نبود با نظر مهتران
بر دف او جز کف خنیاگران(نظامی)

خنیاگر زن صفیر دوک است
تیر آلت جعبه ملوک است(نظامی)

شنیدم که در لحن خنیاگری
برقص اندرآمد پری پیکری(سعدی بوستان)

نظم را علمی تصور کن بنفس خود تمام
گر نه محتاج اصول و صوت خنیاگربود(امیرخسرو دهلوی)

ز مجلس تو نظر نگذرد همی ناهید
بدان طمع که بخنیاگریش بنوازی( از شرفنامه منیری)

سازنده کار گنبد خضرا
خنیاگر نرم زهره زهرا( نقل از مؤلف )

خنیاگری یعنی چه ?

مترادف خنیاگری: تغنی، رامشگری، سرودخوانی، قوالی، مطربی، نوازندگی

خنیاگری در لغتنامه دهخدا

خنیاگری [ خ ُ گ َ ] ( حامص مرکب ) مطربی، نوازندگی، آوازخوانی ( ناظم الاطباء ) تَغَنّی، غنا، رامشگری ( یادداشت بخط مؤلف ) :

اگر شاعری را توپیشه گرفتی
یکی نیز بگرفت خنیاگری را(ناصرخسرو)

ور زهره جز به بزم تو خنیاگری کند
جاوید دف دریده و بربط شکسته باد(انوری)

خنده بغمخوارگی لب کشاند
زهره بخنیاگری شب نشاند(نظامی)

چنان برکش آواز خنیاگری
که ناهید جنگی برقص آوری(حافظ)

مطالب پیشنهادی

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 223

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir