حتما برای شما هم پیش آمده است واژه داد و ستد را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( داد و ستد یعنی چه ? ).
فهرست مطالب
معنی داد و ستد
مترادف و معادل داد و ستد:
- دادن و گرفتن
- فروش و خرید
- بازرگانی
- بیع
- تجارت
- خرید و فروش
- سودا
- مبادله
- مبیع
- معامله
- معامله گری
اشتباه تایپی: | nhn , sjn |
آوا: | /dAdosetad/ |
نقش: | اسم |
داد و ستد به عربی: | اتصال صفقة عمل |
معنی داد و ستد در لغتنامه دهخدا
داد و ستد [ دُ س ِ ت َ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) مخفف دادن و ستدن.
خرید و فروش، بیع و شری، بازرگانی، ستد و داد، معامله، سودا، سوزیان، بیع، سوداگری، تجارت، بازرگانی، کسب، کاسبی، خرید و فروخت: و درمهای ایشان گوناگون است که داد وستدشان بر اوست ( حدود العالم ).
فردا که در شهر آیی، زینهار با کس سخن نگویی و داد و ستد نکنی ( ظهیری سمرقندی سندبادنامه ص 303 ) || بده بستان، قبض و اقباض، تصرف: خود مدرس مدرسه مذکور گردید و داد و ستد وجوهات حلال را نیز مینمود ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 2 ) و حکم مزبور در دفترها ثبت و بدستور سایر وجوهات داد و ستد میشد ( تذکرة الملوک همان چ ص 13 ).
و تمامت مالیات دیوانی که در کل ممالک محروسه داد و ستد میشود باید از قرار نسخجاتی که مشارالیه [ مستوفی الممالک ] از دفتر نویسند… مستند خود ساخته… ( تذکرة الملوک ص 17 ).
و در روزهای سان جماعتی که داد و ستدایشان با سرکار سرخط است باتفاق سرخطنویس نسخجات سان را میخوانده و می نوشته اند ( تذکرةالملوک ص 41 ).
سوای آنچه از وجوهات مذکوره در سرکار خاصه و اوارجه جمعاست تتمه دیگر تماماً در سرکار ضابطه نویس داد و ستد میشود ( تذکرة الملوک ص 42 ) و وجوهات اصفهان که داد و ستد آن با مستوفی اصفهان است ( تذکرة الملوک ص 45 ).
– داد و ستد دفتری: قبض و اقباضی که در دفتر دیوان ضبط گردد: صاحب رقمان عالیجاه مشارالیه [ یعنی مستوفی الممالک ] که حسب الارقام ملازم دیوان بودند پنج نفر و شغل و خدمت ایشان آن بود که کیفیات و ارقام و احکام ملازمت و تنخواه و همه سالجات و تیول و وظایف و معافیات وسیورغالات و غیره نوشتجاتی که متعلق به داد و ستد دفتری است ملاحظه و تصحیح نموده ، آنچه مقرون بحساب باشدبمهر و بخط عالیجاه مشارالیه رسانیده و… ( تذکرةالملوک ص 17 ).
|| بده بستان و معامله متقابل.
داد و ستد در اشعار فارسی
در کلبه نامور باز کرد
ز داد و ستد دژ پرآوازکرد(فردوسی)
به بیداد مستان تو چیزی ز کس
بداد و ستد راستی جوی و بس(اسدی)
با خردمند ساز داد و ستد
که قوی تر شودخرد ز خرد(سنائی)
با بد و نیک وقت داد و ستد
نکند هیچ نیک هرگز بد(سنائی)
چو بستانی ببایدت داد
کز داد و ستد جهان شد آباد(نظامی)
دهد بستاند و عاری ندارد
بجز داد و ستد کاری ندارد(نظامی)
خانه داد و ستد است این جهان
کاین بدهد حالی و بستاند آن(نظامی)
سلاح از تن و خوی ز رخ ریختند
بداد و ستد درهم آمیختند(نظامی)
داد و ستد به انگلیسی
- business
- deal
- dealing
- give-and-take
- negotiation
- trade
- traffic
- transaction
- truck
- transaction
- traffic
- bargain
- exchange
- market
- marketing