شاید شما هم در مورد نوشتن تعفن یا تافن دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم (تعفن یا تافن ?).

معنی تعفن
معنی تعفن

معنی تعفن

مترادف و معادل واژه تعفن:

  • بدبویی
  • عفونت
  • گند
  • عفونت کردن
  • گندیدگی
  • گندیدن
  • بدبوشدن
آوا: /ta~affon/
نقش: اسم
اشتباه تایپی: jutk
متضاد تعفن: تطیب
جمع : تعفنات
تعفن به انگلیسی:foulness
fetidness
putrescence
stench
stink
reek
تعفن به عربی:رائحة کریهة
نتانة
معنی تعفن

معنی تعفن در لغتنامه دهخدا

تعفن [ ت َ ع َف ْ ف ُ ] ( ع مص ) سخت پوسیدن و تباه گردیدن رسن، فاسد شدن چنانکه دست بر آن زنند، ریزه و شکسته گردد، سخت پوسیده گردیدن چیزی از تری که بدو رسیده بود.

|| برگشتن بوی گوشت، گنده شدن و بدبو شدن و مجازاً بمعنی بدبویی، گند و بوی بد و عفونت و گندیدگی ( ناظم الاطباء ).

معنی تعفن در لغتنامه معین ?

(تَ عَ فُّ) [ ع ] (مص ل) گندیدن، بد بو گشتن.

معنی تعفن در فرهنگ عمید ?

۱- بدبو شدن
۲- گندیده شدن
۳- پوسیدگی و گندیدگی

تعفن کردن در لغتنامه دهخدا

تعفن کردن [ ت َ ع َف ْ ف ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گندیده شدن و بوی گند کردن ( ناظم الاطباء ).

معنی عفن در لغتنامه دهخدا

عفن [ ع َ ] ( ع مص ) برآمدن بر کوه || برگردانیدن مزه و رنگ گوشت را، تغییردادن بوی گوشت را.

واژه عفن [ ع َ ف َ ] ( ع مص ) پوسیده شدن هر چیزی و تباه گردیدن چندانکه ریزه ریزه برآید وقت گرفتن، پوسیده شدن در نم.

|| تغییر یافتن بوی گوشت، گنده شدن هوا و گوشت و جز آن || پوسیده شدن ریسمان از آب، عُفونة.

عفن [ ع َ ف ِ ] ( ع ص ) گوشت بر گردیده بوی و مزه و پوسیده. هرچیز پوسیده و تباه شده از آب که ریزه ریزه جدا گردد، ریسمان پوسیده از آب، گنده و بدبو، گندیده، متعفن، منتن، بوی ناک: جهت شمال آن بسته است از این جهت بیمارناک و عفن است.

شرابی که آفتاب پرورده باشد… خون را بزودی عفن گرداند، اگر اندر تن رطوبت ها و خلط ها فزونی باشد آن را عفن کند یعنی پوسیده کند و پوسیدن خلط آن باشد که گنده و تباه گردد، خون اندر مفاصل او [ هر که را علت جذام پدید آید ] بفسرد و عفن گردد ( ذخیره خوارزمشاهی ).

این عالمی است جافی و ز جیفه موج زن
صحرای جان طلب که عفن شد هوای خاک خاقانی

این هوا با روح آمد مقترن
چون قضا آید وبا گشت و عفن مولوی

الاشق: صمغة تأکل لحم العفن ( ابن البیطار ).

معنای عفونت در لغتنامه دهخدا

عفونت [ ع ُ ن َ ] ( ع اِمص ) عفونة، بدبوئی، گنده بوئی، تعفن، گندیدگی، بدبوئی و گنده شدن چیزی، پارسی عفونت پوسیدن است یعنی رطوبتی تباه شده و از حال خویش بگردیده.

بویناکی، دفر، تعفن، نتن، گندگی، گندائی: و لشکرهای ما به عفونت این هوا مستأذی شوند || در اصطلاح پزشکی، گندیدگی و آلودگی و چرکینی زخم ها و ورم ها و دیگر ضایعات اندامهای داخلی و یا خارجی بدن، و آن بر اثر تهاجم و غلبه میکربهای مختلف در انساج مختلف حاصل می شود.
– رفع عفونت کردن: ضدعفونی کردن.

عفونة. [ ع ُ ن َ ] ( ع مص ) پوسیده شدن در نم، گنده شدن و پوسیده شدن در نم، بدبوی و گنده شدن چیزی، عَفَن || ( اِمص ) دلگیری هوا.

معنی عفونی در لغتنامه دهخدا

عفونی [ ع ُ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به عفونة و عفونت، دارای عفونت: قانون علاج تبهای عفونی… بکار باید داشت، رجوع به عفونت و عفونة و تب عفونی شود.
– ضدعفونی: آنکه عفونتش زایل شده است.
– ضدعفونی شده: در اصطلاح پزشکی، پاک شده از پلیدی و ناپاکی و میکرب.
– ضدعفونی کردن: در اصطلاح پزشکی، از ناپاکی و عفونت زدودن. محل یا موضعی را که قبلاً آلودگی داشته و یا مشکوک به ناپاکی بوده است از میکرب و مواد آلوده کننده پاک کردن، گندزدایی، پلشت بری.
– ضدعفونی کننده: در اصطلاح پزشکی، موادی که برای ضد عفونی کردن بکار روند. وسایل و داروها و اجسام و عناصری که آلودگیها را پاک کنند و میکربها را از بین ببرند، گندزدا، پلشت بر.

مطالب پیشنهادی

تعفن یا تافن ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 234

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir