حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « مرفه » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (مرفه یعنی چه ?).
معنی مرفه
مترادف و معادل واژه مرفه:
- آسوده
- تنعم زده
- متنعم
- بانوا
- تن آسان
- راحت
- خوش
- رفاه زده
- در فراوانی
- رفاه مند
- فارغ البال
- با آرامش
نقش: | صفت |
آوا: | /moraffah/ |
اشتباه تایپی: | lvti |
جمع مرفه: | مرفهین |
مرفه به انگلیسی: | opulent affluent easy comfortable well-off leisure |
(مُ رَ فَّ ) [ ع ] (اِمف) آسوده، در رفاه و آسایش.
۱- در رفاه و آسایش، آسوده
۲- (قید ) با آسایش
معنی مرفه در لغتنامه دهخدا
مرفه [ م ُ رَف ْ ف ِه ْ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از ترفیه رجوع به ترفیه شود || دهنده آسایش و راحت ( ناظم الاطباء ).
مرفه [ م ُ رَف ْ ف َ ه ْ ] ( ع ص ) نعت مفعولی ازترفیه، رجوع به ترفیه شود || برآسوده و تن آسان ( آنندراج ) آسوده و راحت و با استراحت و خشنود و خوشدل و سعادتمند و برخوردار ( ناظم الاطباء ) فراخ زیست در رفاه و آسودگی: چنان سازم که موضع ایشان را معین شود تا آنجا ساکن گردند و مرفه و آسوده روزگار گذارند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 795 ).
تنم شد مرفه ز رنج عمل
که آنگه ز دشمن مرفه نبود (مسعودسعد)
از روان شرع را متابع شو
پس مرفه به کام دل بغنو (سنائی)
تا خلایق روی زمین آسوده و مرفه پشت به دیوار امن و فراغ آوردند ( کلیله و دمنه ) اگر رغبت نمائی در خدمت من ایمن و مرفه باشی ( کلیله و دمنه ) نوح در اوسط مملکت مرفه نشسته و ارتفاعات خراسان برمغازف و ملاهی و ملاذ و شهوات صرف میکند ( ترجمه تاریخ یمینی ).
هر طرف در وی یکی چشمه روان
اندران حیوان مرفه در امان (مولوی)
– مرفه احوال: آسوده و فراخ زندگانی، تن آسان.
– مرفهالبال: آسوده خاطر. تن آسان.
– مرفهالحال: آسوده، آسوده خاطر، آسوده حال و خوش معاش ( غیاث ) فراخ عیش، باآسایش، آسوده، آسوده حال، تن آسان: اهالی چون قوم و قبیله مرفه الحال فارغ البال از آن مناص خاص یافتند. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 65 )، و پیوسته آسوده و مرفه الحال و آزاد و فارغ البال ( ترجمه محاسن اصفهان ص 142 ).
تا ایشان مرفه الحال و فارغ البال در این طرف مقیم شدند ( تاریخ قم ص 5 ) طرح: مرفه الحال شدن، رجل عاض: مرد نیک مرفه الحال ( از منتهی الارب ).
– مرفهالخاطر: مرفه الحال مرفه البال، آسوده خاطر، تن آسان ( ناظم الاطباء ).
– مرفهحال: مرفه الحال، آسوده، تن آسان ( ناظم الاطباء ).
معنی رفاه در لغتنامه دهخدا
رفاه [ رَ ] ( ع مص ) فراخ و آسان شدن زندگانی کسی ( منتهی الارب ) رَفاهیَة ( المنجد ) ( اقرب الموارد ) رَفاهَة ( المنجد ) زندگانی فراخ و به عیش زیستن ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ) فراخ زیستن، رفاهت، رفاهیت ( یادداشت مؤلف ) رجوع به رفاه و رفاهیة شود.
رفاه [ رَ ] ( ع اِمص ) آسودگی و استراحت || ناز و نعمت || فراخی عیش || سازواری || تن آسایی، تن آسانی || ج ِ رفه، که به معنی تن آسانی است ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).
رفه در لغتنامه دهخدا
رفه [ رَ ف ِ ] ( اِ ) رف کوچک، رجوع به رف شود.
رفه [ رَف ْ ف َ ] ( مص ) پاکیزه کردن صورت و ستردن موی است با ریسمان و غیر آن تا صورت زیبا و نیکو معلوم شود، بند انداختن || ( اِ ) آواز مهیب و هولناک ( لغت محلی شوشتر ). [ رَف ْه ْ ] ( ع مص ) رفه: یا رِفْه، فراخ و آسان زندگانی شدن کسی ( آنندراج ) فراخ و آسان شدن زندگانی: رفه الرجل رفهاً و رِفهاً و رفوهاً.
|| بر آب آمدن شتران هرگاه که خواهند || سیرآب و علف شدن شتران.
رفه [ رِف ْه ْ ] ( ع مص ) یا رَفْه، مصدر به معنی رفوه. [ رِف ْه ْ ] ( ع اِمص ) رفه: تن آسانی، تن آسایی || ( اِ ) خرمابن ریزه.
رفه [ رُ ف َه ْ ] ( ع اِ ) کاه، از آن است مثل: اغنی من التفه عن الرفه: التفه : السبع، کاه، تبن، کاه. [ رَ ف َ / ف ِ ] ( اِخ ) رفه: پروین و ثریا که شش ستاره کوچک باشد در کوهان ثور، پروین را گویند که آن شش ستاره کوچک باشد در کوهان ثور و به عربی ثریا خوانند.
مطالب پیشنهادی
مرفه یعنی چه ?