حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « گلشن » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( گلشن یعنی چه ?).
فهرست مطالب
معنی گشن
مترادف و معادل واژه گشن:
- بارورسازی
- جفت جو
- فحل
- نرخواه
- تلقیح
- بار گرفتن ماده
- بارور شدن درخت خرما
آوا: | /goSn/ |
نقش: | صفت |
اشتباه تایپی: | ‘ak |
گشن به انگلیسی: | population fertile conception masculine male |
گشن به عربی: | ذکر , مذکر |
(گَ شَ ) (ص) بسیار، انبوه
۱- بسیار، انبوه: به خرده توان آتش افروختن / پس آنگه درخت گشَن سوختن (سعدی۱: ۴۸ حاشیه )
۲- دارای هیکل تنومند
نر، تخمی، فحل
* گشن دادن: (مصدر متعدی ) [قدیمی]
۱- مایۀ آبستنی دادن، باردار ساختن
۲- بارور کردن درخت خرما با گرد افشاندن
* گشن گرفتن: (مصدر لازم ) [قدیمی] بارور شدن، باردار شدن، آبستن شدن
معنی گشن در لغتنامه دهخدا
گشن [ گ َ / گ َ ش َ ] ( ص ) محمد معین در حاشیه برهان ذیل همین کلمه نوشته اند: در اوستا ارشن و در پهلوی گوشن یا وشن به معنی نر و مردانه آمده و در فارسی نیز گشن به ضم اول و سکون دوم به همین معنی است ، اما گشن وکشن، را به معنی بسیار و انبوه نیزگرفته اند. در این بیت به کسر دوم آمده.
انبوه بود از لشکر و قافله و مال و شاخ درخت و بیشه و آنچه بدین ماند.
گشن [ گ ُ ] ( اِ ) طالب نر شدن || بار گرفتن ماده سایر حیوانات || بارور شدن درخت خرما، بارور شدن نخل خرما را نیز گویند چه او را نیز تا گرد نخل نریزند بار نیاورد.
و گویند به درخت خرما که بار نیارد از درخت خرمای دیگر که میوه دار باشد دو چهار خرما گرفته در این درخت بی بر می نهند به قدرت الهی آن درخت بی ثمر مثمر میگردد.
گشن خرما، لقاح النحل || ( ص ) نر باشد که در مقابل ماده است و درخت خرمای نر که به عربی فحل گویند، نر، فحل، گشن از هر حیوان: گوشت خصی زودتر هضم شود از گوشت گشن، و حمل راکبش نام کند، ای گشن.
بگیرند سر بز گشن و پایچه و خایه او همه را بشکنند و با استخوان بکوبند، سحت رشوت باشد در حکم و مهر زنان ناپارسا و مرد گشن فحل و کسب حجام، یاران بنگرستند گشنی دیدند در راهی با زنی بسروبازی میکرد، گفتند گوسفندی است بازی میکند.
گشن [ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه واقع در 18هزارگزی شمال رود.
واژه گشن در اشعار فارسی
سوی رود با کاروان گشن
زهابی بدو اندرون سهمگن (ابوشکور بلخی)
و در این بیت نیز حرف دوم متحرک است :
از ایوان گشتاسب تا پیش کاخ
درختی گشن بیخ و بسیارشاخ (دقیقی طوسی گشتاسب نامه )
بعقیده محققان این کلمات بهر دو معنی ازیک ریشه میباشند و اصلاً بمعنی نر و فحل و مجازاً بمعنی بسیار، انبوه و فراوان استعمال شده. این بیت ابوشکور بلخی مؤید آن است که بمعنی دوم هم در اصل به سکون دوم بوده و بضرورت شعر متحرک آورده اند :
سپاه اندک و رای و دانش فزون
به از لشکر گشن بی رهنمون
وز آن پس گرفتندش [ گیو را ] اندر میان
چنان لشکری گشن شیری ژیان (فردوسی)
چنین گفت کای مرد گردن فراز
چنین لشکر گشن و این گونه ساز (فردوسی)
چو چشم تهمتن بدیشان رسید
به ره بر درختی گشن شاخ دید (فردوسی)
شه سپه شکن جنگجو ز پیش ملک
میان بیشه گشن اندرون خزید چو مار (فرخی)
خسروی با لشکری گشن و قوی
خسروی با لشکری گشن و گران (فرخی)
بجایی دگر دید بر سنگلاخ
درختی گشن برگ بسیارشاخ (اسدی)
همانجای بد مرغزاری فراخ
میانش درختی گشن برگ و شاخ
درختی گشن شاخ بر شیخ کوه
از انبوه شاخش ستاره ستوه (اسدی)
عروسی بهاری کنون از بنفشه
گشن جعد و از لاله رخسار دارد (ناصرخسرو)
یکسو کش سر از این گشن لشکر
بیهوده مرو پس گشن ساری (ناصرخسرو)
رفته و جسته ز هول و سهم تیغ و تیر تو
در گشن تر بیشه شیر وتنگ تر سوراخ مار (مسعودسعد)
به شرار دل ودود نفسم
ماند بر عارض جعد گشنت (خاقانی)
اسبی گشن است جهان جز به دین
کرد نداندش کسی نرم و رام (ناصرخسرو)
مادیانان گشن و فحل شموس
شیرمردی جوان و هفت عروس (نظامی)
گشنیدن یعنی چه ?
لغت نامه دهخدا:
گشنیدن [ گ ُ دَ ] ( مص ) آمیختن نر و ماده، گشنیدن یا لقاح عبارت است از اتحاد و ترکیب دوگامت که از این عمل تشکیل سلول واحدی باسم تخم نتیجه میشود ( جانورشناسی عمومی تألیف فاطمی ص 26-40 ).
( مصدر ) ( گشنید گشند خواهد گشنید بگشن گشننده گشنیده )= آمیختن نر و ماده.
فرهنگ معین
(گُ دَ ) (مص ل . ) آمیختن نر و ماده .
گشن خواه یعنی چه ?
لغت نامه دهخدا:
گشن خواه [ گ ُ خوا / خا ] ( نف مرکب ) حیوانی که نر جوید، جفت جو، لاس.
( صفت ) ماده ای که بطلب نر رودجفت جوی
فرهنگ عمید:
ماده ای که در طلب نر باشد، خواهان جفت گیری.
معنی گشنی
لغت نامه دهخدا:
گشنی [ گ ُ ] ( حامص ) ( از: گشن + ی پسوند، حاصل مصدر، اسم معنی ) ( از حاشیه برهان قاطع چ معین )، رفتن جانور نر باشد بر بالای ماده ، یعنی جفت شدن حیوانات با هم ( برهان ).
جفتی نر با ماده ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) || گشنی درخت، یعنی چیزی از درخت خرمای نر به درخت خرمای ماده دادن، گویند یکسال حضرت رسالت صلوات اﷲ علیه از گشنی درختان منع فرمود در آن سال درختان بار نگرفتند، به عرض رسول رسانیدند که امسال درختان بارور نشدند.
حضرت فرمود: انتم اعلم بامور دنیاکم. بعد از آن معتاد همه سال رابجا آوردند. ( برهان ). بارور کردن درخت خرما ( غیاث )( آنندراج )، افشاندگی گرد خرمابن نر بر خرمابن ماده ( ناظم الاطباء ) || انبوهی، پرپشتی، بسیاری و انبوهی و گنجان از هر چیزی ( غیاث ).
جعدی سیاه دارد کزگشنی
پنهان شود بدو در سرخاره (رودکی)
گشنی [ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گیسکان بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع در 26هزارگزی شمال خاور برازجان. هوای آن معتدل و دارای 109 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بادام است. شغل اهالی زراعت، باغداری، قالی و گلیم بافی است. راه مالرو دارد ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
( صفت ) ۱ – نر دیده ( جانور ) . ۲ – لقاح شده .
دهی است از دهستان گیسکان بخش برازجان شهرستان بوشهر
معنی گشنی در لغتنامه معین
(گُ ) (حامص ) جفت گیری حیوان نر با ماده.
فرهنگ عمید
۱- جفت گیری
۲- جفت شدن حیوان نر و ماده
۳- گرد درخت خرمای نر را به درخت خرمای ماده زدن برای بارور شدن آن
مطالب پیشنهادی
گشن یعنی چه ?