حتما برای شما هم پیش آمده است واژه حربه را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( حربه یعنی چه ? ).
فهرست مطالب
معنی حربه
مترادف و معادل واژه حربه:
نقش: | اسم |
اشتباه تایپی: | pvfi |
آوا: | /harbe/ |
حربه در جدول: | سلاح |
حربه به انگلیسی: | weapon arms |
حربه به عربی: | سلاح |
(حَ بِ ) [ ع حربة ] (اِ) سلاح
۱- وسیله یا عملی که از آن برای رسیدن به هدف استفاده می کنند.
۲- [قدیمی] آلت جنگ مانندِ شمشیر، خنجر، و سرنیزه، سلاح.
معنی حربه در لغتنامه دهخدا
حربة [ ح ُ ب َ ] ( ع اِ ) خنوری است مانند جوال و غراره و توشه دان شبان، جوال و توشه دان شبان.
هیأت کارزار، یکی حَرَب، نوعی از ثوانی نجوم.
ریگ زاری است منقطع و منفرد نزدیک وادی واقصه از نواحی قف از رغام، و گویند رمله ای است کثیرالبقر از بلاد هذیل، موضعی به شام.
حربة [ ح َ ب َ ]( اِخ ) ( خطه بنی… ) در یسار بنی حصن در بصره است، وایشان طائفه ای از بنی عنبر هستند.
حربه [ ح َ ب َ ] ( ع اِ ) حَربة، آلت جنگ ( منتهی الارب ) سلاح. آلت حرب || چوب دستی ( منتهی الارب ) || تازیانه || نیم نیزه، نیزه ٔکوتاه || کارد، دشنه، خنجر ج حِراب ( منتهی الارب ): این جا شمشیر و حربه و سنگ است، و بسیار جراحتها یافت از سنگ و از حربه.
بطوع خدمت شمشیر و حربه تو کنند
اگر شوند ز گردون مخیر آتش و آب (مسعودسعد)
چرخ پندارم آتشین حربه ست
که مرازار کشت نتوانست (مسعودسعد)
قصاب چه آری ز پی کشتن ماهی
خود کشته شود ماهی بی حربه قصاب (خاقانی)
واحزنا گفته ام بشاهد حربا
زین گله حربه جفای صفاهان (خاقانی)
بود بهنگام زخم در صف میدان جنگ
حربه هندی او حرمت تیغ یمان (خاقانی)
با حربه مرگ اگر ستیزند
افتند چنانکه برنخیزند (نظامی)
گر آنگه میزدی یک حربه چون میغ
چو صبح اکنون دودستی میزنی تیغ (نظامی)
بر دیو شهاب حربه رانده
لاحول ولا ز دور خوانده (نظامی)
دزدان دو گروهند، جمعی در صحراها با تیر و کمان، برخی با حربه و کمند ( مجالس سعدی ص 21 ).
دیگر از حربه خونخوار اجل نندیشم
که نه از غمزه خونریز تو بی باکتر است (سعدی)
|| نام روز جمعه || ( اِمص ) نیزه زنی || فساد دین || سلب مال کسی ( منتهی الارب ) ج حربات || ( اِخ ) الحربة، نام حربه ای است که نجاشی ملک حبش رسول اکرم ( ص ) را هدیه فرستاد. رجوع به حربه نجاشی شود.
حربه [ ] ( ع اِ ) در فهرست مخزن الادویة این صورت را آورده و به آن معنی بوعجیدیطوس ودر بعض کتب عجیدیطوس داده اند و در مخزن الادویه «حربت » را صورتی از حربث دانسته است. رجوع به حربث شود.
حربی یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه حربی:
- جنگاور
- جنگجوی
- جنگنده
- رزم آرا
- جنگی
- رزمی
- کوس حربی
- رزمنده
- گوشه ای از ماهور
- گوشه ای در راست پنجگاه
متضاد واژه حربی:
بزمی
/harbi/
حربی به انگلیسی:
- martial
- military
- pertaining to war
معنی حربی در لغتنامه دهخدا
حربی [ ح َ ] ( ص نسبی ) منسوب به حَرْب، جنگی || مقابل ذِمّی، یکی از کافرانی که با مسلمانان عهد و پیمان ندارند. خلاف عهدی، مسالم، معاهد، ذمی، کافر که با مسلمین در سلم نیست، کافری که در دارالحرب زندگی کند.
- ج ِ حَریب
- ج ِ حَرِب
- منسوب به حُرْب
- واحَرَبی: واحَرَباء! یا اسفی
- منسوب به حرب ، نام مردی
- منسوب به حربیة، نام محله ای به بغداد
حربی [ ح َ با ] ( اِخ ) نام قصبه کوچکی است که در بین بغداد و تکریت واقع گشته، یاقوت گوید در اقصای دجیل است، منسوجات نخی ضخیم آن شهرت یافته و برخی از دانشمندان بدان منسوبند، رجوع به معجم البلدان و قاموس الاعلام ترکی شود. [ ح َ ] ( اِخ ) مردی است که در صنعت کیمیا بحث کرده و گویند به عمل اکسیر تام دست یافته است ( ابن الندیم ).
حربی [ ح َ ] ( اِخ ) ابراهیم بن اسحاق زاهد نحوی لغوی. اصلش مروزی است و به حربیه بغداد منسوبست. در 198 هَ-ق بزاد، و در 285 هَ-ق درگذشت ( سمعانی ) ( معجم البلدان ) او راست : دلائل النبوة، غریب الحدیث، مناسک الحج، اتباع الاموات، کتاب الادب، کتاب التیمم، الحمام و آدابه، ذم الغیبة، سجودالقرآن، القضاة و الشهود، المغازی، الهدایا ( هدیة العارفین ج 1 ص 4 ).
حربی در فرهنگ عمید
۱- مربوط به جنگ، جنگی
۲- در حال جنگ، جنگنده
۳- (اسم ) (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه ماهور
مطالب پیشنهادی