حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « سلیم » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( سلیم یعنی چه ?).

معنی سلیم
معنی سلیم

معنی سلیم

مترادف و معادل واژه سلیم:

  • سالم بی عیب
  • رسته از آفات
  • آرام
  • رام
  • مطیع
  • حلیم
  • خوش باور
  • روشن ضمیر
  • صلح جو
  • بی عیب
  • سلیم النفس
  • تندرست
  • سالم
  • موافق
  • ملایم
  • مارگزیده
  • محتضر
  • مشرف به موت
  • بی آزار
  • مارگزیده
آوا:/salim/
salim
نقشصفت
اشتباه تایپی: sgdl
آوا: /salim/
جمع سلیم: سلمائ
متضاد سلیم: نافرمان
سقیم
معیوب
سلیم به انگلیسی:meek
humble
peaceable
masculine proper name
right
معنی سلیم
معنی سلیم در فرهنگ معین ?

(سَ ) [ ع ] (ص) سالم، بی عیب ، ~النفس نیک سرشت، پاک نهاد (فره ).

معنی سلیم در فرهنگ عمید ?

۱- سالم، درست، بی عیب: عقل سلیم، چو دزدان به هم باک دارند و بیم / رود در میان کاروانی سلیم (سعدی۱: ۴۵ )
۲- (صفت ) [قدیمی] بی آزار، آرام و مطیع: در برابر چو گوسفند سلیم / در قفا همچو گرگ مردم خوار (سعدی: ۸۷ )
۳- [قدیمی] ساده لوح، ساده دل: ای سلیم آب ز سرچشمه ببند / که چو پر شد نتوان بستن جوی (سعدی: ۱۷۱ )
۴- (صفت ) [قدیمی] سهل، آسان: خواجه بر تو کرد خواری آن سلیم و سهل بود / خوار آن خواری که بر تو زاین سپس غوغا کند (منوچهری: ۲۶ )
۵- (صفت ) [قدیمی، مجاز] مارگزیده، این معنی از جهت تفٲل به سلامت است: نوز نبرداشته ست مار سر از خواب / نرگس، چون گشت چون سلیم مُسَهَّد (منوچهری: ۲۲ )
۶- (اسم ) (ادبی ) در عروض، از بحور شعر بر وزن مستفعِلُن مفعولاتُ مفعولات

معنی سلیم در لغتنامه دهخدا

سلیم [ س َ ] ( ع ص ) درست و صاحب سلامت، بی عیب و درست، درست و بی گزند از آفت، بی گزند وبی عیب و تندرست و سالم:

جامه سلیم: لباس عافیت.

– دل سلیم: دل سالم. دل ساده.

|| مرد ساده دل و احمق، نرم دل، ساده دل، مردمانی اند [ مردم غرجستان ] سلیم و… و شبانانند و برزیگر.

سلیم القلب: غریب و مسکین و آنرا سلیم دل نیز گویند.

|| ساده دل. ساده لوح :

– سلیم النفس: پاک نژاد و بی اذیت.
– طبع سلیم: طبع سالم و درست ، قریحه نیک.

– قلب سلیم: قلب ساده بی غل و غش.بی آزار : چو من بنده بود ابله و با قلب سلیم.


|| آسان در مقابل صعب و سخت :

|| جید. مبارک، مقابل ردی و خبیث : علامات الردی منه [ من ذات الجنب ] و السلیم و آنچه [ از آماس ] از جگر به سپرز بازآید سلیم تر بود.
|| ( اِ ) استخوان سپل شتر و مانند آن || ( ص ) مارگزیده.

|| زخم خورده نزدیک به هلاک || ( اِ ) کناره سم اسب.

واژه سلیم در اشعار فارسی

می لعل گون خوشتراست ای سلیم
ز خونابه اندرون یتیم (فردوسی)

یافته حج و عمره کرده تمام
بازگشته بسوی خانه سلیم (ناصرخسرو)

ترا بسیار گفتن گر سلیم است
مگو بسیار، دشنامی عظیم است (نظامی)

قلب روی اندود نستانند در بازار حشر
خالصی باید که از آتش برون آید سلیم (سعدی)

عجب از کشته نباشد به در خیمه دوست
عجب از زنده که چون جان بدرآورد سلیم (سعدی)

سلیمی که یک چند سالم نخفت
خداوند را شکر صحت نگفت (سعدی)

خوش خلعتی است فاخر و خوش جامه سلیم
یارب ز چشم زخم و گزندش نگاهدار (نظام قاری)

فتویی پرسید از او مرد حکیم
گفت این جا جای فتوی است ای سلیم (مولوی)

ای سلیم آب ز سرچشمه ببند
که چو پر شد نتوان بستن جوی (سعدی)

وفا و عهد نمودی دل سلیم ربودی
چو خویشتن بتو دادم تو میل بازگرفتی (سعدی)

از سر ضعفم سلیم القلب اگرزورم دهند
با انا الاعلی زنان فرش خدایی گسترم (خاقانی)

ثنای مجلس میمون او بهر محفل
ادا کنم بزبانی فصیح و طبع سلیم (سوزنی)

حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش
چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم (حافظ)

شکر و منت خدای را که آخر
آنهمه حال صعب گشت سلیم (ابوحنیفه اسکافی)

خواجه بر تو کرد خواری آن سلیم و سهل بود
خوار آن خواری که بر تو زین سپس غوغا کند (منوچهری)

عذاب اهل جهنم کز آن قویترنیست
بجای سهل ترین رنج اوست سهل و سلیم (سوزنی)

سلیم مارگزیده بود بلفظ عرب
وی از گزیدن ماران دوزخ است سلیم (سوزنی)


مطالب پیشنهادی

سلیم یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.6 تعداد آرا: 222

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir