حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « حطام » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( حطام یعنی چه ?).
معنی حطام
مترادف و معادل واژه حطام:
- مال اندک
- خرده ها
- ریزه ها
- مال
- ثروت
- دارایی
- شکسته ی چیزی
نقش: | اسم |
آوا: | /hotAm/ |
اشتباه تایپی: | pxhl |
حطام در جدول کلمات: | ریزه و شکسته چیزی |
حطام به انگلیسی: | vanities of the world mammon |
(حُ ) [ ع ] (اِ) ریزة گیاه خشک، پاره و شکسته از چیزی خشک
۱- ریزه و شکستۀ چیزی.
۲- پاره و شکسته از یک چیز خشک.
۳- خرده و ریزۀ گیاه که زیر پا می ریزد.
۴- [مجاز] مال دنیا.
معنی حطام در لغتنامه دهخدا
حطام [ ح ُ ] ( ع اِ ) ریزه و شکسته هر چیزی خشک ( منتهی الارب ) گیاه خشک، ریزه کاه خرد شکسته شده و ریزه گیاه و جز آن و ریزه هر چیز،شکسته و ریزه گیاه و جز آن ( مهذب الاسماء ) خرده و شکسته و پوسیده و ریزیده شده.قال اﷲ : ثم یکون حطاماً ( قرآن 20/57 ).
آکل و ماکول آمد جان عام
(مولوی)
همچو آن بره چرنده از حطام
|| اندک مال دنیاوی که فنا پذیرد و باقی نماند، عَرَض، زخارف، متاع دنیا، کاله ( دهار ) :… و وی بدین مال و حطام من نگرد و خویش را بدنام کند ( تاریخ بیهقی ص 49 ) و این قوم که این مکر ساخته بودند برفتند… و این همه اسباب منازعت و مکاوحت از بهر حطام دنیا بیک سوی نهادند ( تاریخ بیهقی ص 184 ).
سخت عجب است کار… که یکدیگر را… بر خیره میکشند و میخورند واز بهر حطام عاریت را ( تاریخ بیهقی ص 192 ) ندانم تا این نوخاستگان در این دنیا چه بینند که فردا خیزند و مشتی حطام مردم گرد کنند و زبهر آن خون ریزند ( تاریخ بیهقی ص 420 ).
من هم از آن حساب و توقف و پرسش قیامت بترسم که وی ترسد و آنچه دارم از اندک مایه حطام دنیا حلال است و کفایت است ( تاریخ بیهقی ص 522 ) مرائیان را بحطام دنیا بتوان دانست ( تاریخ بیهقی ) جماعتی از بهر حطام دنیا و رفعت منزلت میان مردم دل در پشتوان پوسیده بسته ( کلیله و دمنه ) و میخواستم که ثمره آن از حطام دنیوی هرچه تمامتر بیاید ( کلیله و دمنه ) هرچه بدو میشناخت ازحطام دنیاوی از او بستد ( ترجمه تاریخ یمینی ص 401 ):
ز حضرت تو طمع بر حطام دنیا نیست
که کس ز عیسی مریم نجست بیطاری (کمال اسماعیل)
و بیرون از آن از حطام دنیا در اندرون و چه بیرون خانه چیزی ذخیره نمانده ( جهانگشای جوینی ) گفت ای پادشاه ! ناز فرزندان بر پدران و مادران باشد و دعوی پیش قاضی برند و داد از پادشاه خواهند اکنون پدر و مادر بعلت حطام دنیا مرا بخون سپردند ( گلستان ).
|| پوست بیضه ( منتهی الارب ).
حطام [ ح َطْ طا ] ( ع اِ ) شیر، اسد ( منتهی الارب ).
حطامه در لغتنامه دهخدا
حطامة [ ح ُ م َ ] ( ع اِ ) آنچه بشکند از چیزی خشک ( منتهی الارب ). رجوع به حُطام شود.
مطالب پیشنهادی
حطام یعنی چه ?