حتما برای شما هم پیش آمده است واژه چندش را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( چندش یعنی چه ? ).
معنی چندش
مترادف و معادل واژه چندش:
- شخص یا چیزی که دیدنش حالِ آدم را بَد میکند
- حالت اشمئزاز که ازدیدن چیزی ناپسند دست دهد
- حرکت شخص توام با نفرت از چیزی
- گزگزه
- حال به هم زن
- لرزش
- نفرت
- اشمئزاز
- انزجار
- تنفر
- سوهانِ روحِ آدمی
اشتباه تایپی: | ]kna |
آوا: | چِندِش /CendeS/ |
نقش: | اسم |
چندش به انگلیسی: | chill goose flesh goose pimples disgust flinch quantum loathing nausea evulsion shudder wince writhe horripilation goose – flesh |
معنی چندش در لغتنامه دهخدا
چندش [ چ ِ دِ ] ( اِ ) لرز تند که با سرما نبود،. لرزش نامطبوعی که در اعصاب آدمی پیدا شود، آنگاه که کاردی یا شیشه نوک تیزی را برشیشه و امثال آن کشند. حالتی نامطبوع که از دیدن جراحتی صعب یا شنیدن آواز کشیده شدن نوک تیزی بر فلز وچوب سخت یا چیزی دیگر مزاجهای عصبانی را دست دهد.
- چندش شدن: چندش آمدن کسی را. چندشم شد. چندشش آمد: از دیدن مار چندشم شد، از شنیدن آواز کشیدن نوک کارد به چینی چندشم شد.
- چندش شدن کسی را: سردی پیاپی که پیش از تب لرز محسوس شود ( یادداشت مؤلف ).
معنی چندش در فرهنگ معین ?
(چِ دِ ) [ په ] (اِمص) (عا) حالت بیزاری که از دیدن چیز ناپسند به انسان دست می دهد.
معنی چندش در فرهنگ عمید ?
حالتی که از دیدن چیزی ناخوشایند به انسان دست بدهد.