حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « درفش » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( درفش یعنی چه ?).
معنی درفش
مترادف و معادل واژه درفش:
- بیرق
- پرچم
- رایت
- علم
- لوا
- فوطه
- دروش
- سیخ آهنی نوک تیز با دسته چوبی که در کفش دوزی بکار رود
نقش: | اسم |
آوا: | /derafS/ |
اشتباه تایپی: | nvta |
جمع درفش: | درفشان |
درفش در جدول کلمات: | لوی لوا |
درفش به عربی: | رایة |
درفش به انگلیسی: | banners flag standard awl banner bodkin colors streamer wand pennant |
(دِ رَ ) (اِ) آلتی آهنین و نوک تیز شبیه جوالدوز اما ضخیم تر از آن با دسته ای چوبی که کفّاشان از آن برای سوراخ کردن چرم و دوخت و دوز کفش استفاده می کنند.
( ~) (اِ) پرچم، علم
۱- =درخشیدن
۲- (اسم مصدر ) تابش
سیخ آهنی نوک تیز با دستۀ چوبی که در کفش دوزی برای سوراخ کردن چرم و گذراندن سوزن به کار می رود
=پرچم
* درفش کاویان: (موسیقی ) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی دراصل، نام درفشی است که آهنگری کاوه نام با بر سر نیزه کردن پیش دامن چرمی خود ساخت و مردم را بر ضحاک شورانید و فریدون را به پادشاهی برگزید. بعدها پیش دامن چرمی کاوه درفش پادشاهان ایران گردید.
معنی درفش در لغتنامه دهخدا
درفش [ دَ ف َ ] ( معرب، اِ ) معرب دِرَفش فارسی، علم بزرگ || لمعان و درخشش.
معنی درفش [ دِ رَ ] ( اِ ) فوطه ای که در روز جنگ بر بالای دستار و خود پیچند، که به ترکی دولغه گویند، درفش در اصل پارچه ای بوده از قماش سه گوشه که به زر منقش کرده بر سر علم و کلاه خود می بسته اند و به ترکی بیرق گویند و آن پارچه همیشه از باد در جنبش بوده می لرزیده، معنی درفشیدن لرزیدن است این را نیز درفش از آن گویند که از باد می لرزد.
|| علمی را گویند که در روز جنگ برپا کنند، علم که در روز جنگ برپا کنند، نیزه هایی که پرچمی بر آن بوده و بر سر سران و بزرگان سپاه می داشته اند، اختر، بیرق، رایت، علامت، علم، لواء.
– درفش بنفش: علم و بیرقی که به رنگ بنفش است و آن علامت سپاه ایران بوده است.
– رنگین درفش ؛ علم با رنگهای گوناگون :
درفش [ دِ رَ ] ( اِ ) داغ که نهند، داغی که بر تن مجرم نهند مقر شدن را، دروش، سمه، عاذور.
– داغ و درفش کردن: تعذیر.
|| آلت کفشگران و موزه دوزان و غیر اینها، افزاریست کفش دوزان و امثال ایشان را، دست افزاریست که کفش دوزان و امثال ایشان بدان کارکنند. آلتی است که بدان در چرم سوراخ کنند و آنرا به هندی ستالی گویند، آلت سرتیز آهنین که سراجان و کفشگران و امثال آنان دارند.
در تداول شوشتر آنرا دِرَوش گویند، آلت سراجان و کفشگران، سوزن گونه ای کفاشان را، آلتی است نوک تیز با دسته چوبین کفشگران و موزه دوزان را که بدان چرم سوراخ کنند و سپس سوزن برشته کرده از آن سوراخ در گذرانند، آدِرَم، أدرام، أشفْی، بیز، سِراد، سَرید، مِخْرَز، مِخْصَف، مِسْرَد.
– درفش شب: علم شب، نشانی شب، تیرگی.
– درفش سیاه ( سیه ): درفش و علم که برنگ سیاه بوده و آن علامت لشکر توران بوده است.
– درفش برکشیدن: درفش برافراشتن.
– درفش تهمتن: علم خاص رستم.
واژه درفش در اشعار فارسی
درفش و سپه دادش و پیل و ساز
فرستادش از بهر کین پیشباز (اسدی)
ز بس گونه گونه سنان و درفش
سپرهای زرین و زرینه کفش (فردوسی)
همه روی آهن گرفته به زر
درفش سیه بسته بر خود بر (فردوسی)
همه لشکر از جای برخاستند
درفش فریدون بیاراستند (فردوسی)
بیاورد پس شهریار آن درفش
که بد پیکرش اژدهای بنفش (فردوسی)
نخستین سر ساوه بر نیزه کرد
درفشی که او داشتی در نبرد (فردوسی)
سر جادوان جهان بی درفش
مر او را بیفکند و برد آن درفش (دقیقی)
درفش جفا پیشه افراسیاب
همی تابد از گرد چون آفتاب (فردوسی)
چو آگاهی آمد به شاپور شاه
بیاراست کوس و درفش و سپاه (فردوسی)
شاهی که برزم کاویان داشت درفش
گر زنده شود پیش تو بردارد کفش (امیرمعزی)
بیاور سپاه و درفش مرا
همان تخت و زرینه کفش مرا (فردوسی)
چو بابک سپه را همه بنگرید
درفش و سر نامداران بدید (فردوسی)
درفشش یکی ترک جنگی بچنگ
خرامان بیامد بسان پلنگ…
یکی ترگ رومی بسر برنهاد
درفشش به رهام گودرز داد (فردوسی)
هم اینان که دارند با ما درفش
ز بدروز ایشان بگردد بنفش (فردوسی)
معنی درفس در لغتنامه دهخدا
درفس [ دِ رَ ] ( معرب، اِ ) معرب درفش، رایت، و آن معرب از فارسی است، نشان بزرگ، علم بزرگ || جامه ابریشم، حریر || ( ص ) شتر کلان جثه || مرد فربه و سطبر || اسد و شیر بزرگ ( از اقرب الموارد ).
مطالب پیشنهادی
درفش یعنی چه ?