حتما برای شما هم پیش آمده است واژه یغما را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( یغما یعنی چه ? ).
معنی یغما
مترادف و معادل واژه یغما:
- تاراج
- تالان
- چپاول
- غارت
- غنیمت
- نهب
- چاپیدن
آوا: | /yaqmA/ yaghma |
اشتباه تایپی: | dylh |
نقش: | اسم |
یغما به انگلیسی: | plunder booty depredation loot pillage prey swag |
(یَ ) [ تر ] (اِ) =
۱ – تاراج، غارت، چپاول
۲ – نام شهری در ترکستان که زیبارویان آن معروف بودند
چپاول، تاراج، غارت: ایا ستارۀ خوبان خَلُّخ و یغما / به دلبری دل ما را همی زنی «یغما» (امیرمعزی: ۱۳ ).
معنی یغما در لغتنامه دهخدا
یغما [ ی َ ] ( اِ ) تاخت و تاراج و غارت و غنیمت و ربودگی، تاراج را گویند، تالان، تاراج، چپو. غارت. چپاول. نهبة، نهیب، اغاره.
به یغما برخاستن: به غارت و چپاول قیام کردن، برای غارت برخاستن.
– به یغما رفتن: تاراج شدن، غارت گردیدن.
به یغما بردن: غارت کردن، تاراج نمودن.
– خوان یغما ؛ خوان و سفره ای که مردمان کریم بگسترانند و صلای عام دردهند خوانی که مردم یغما آن را به غارت برند و این معنی رفته رفته به مجاز بر خوان بخشندگانی که همگان را بدان دعوت کنند تا یغما شود و هیچ باقی نماند اطلاق شده است.
به یغما دادن: به غارت دادن، به تاراج دادن، غارت زده شدن.
یغما. [ ی َ ] ( اِخ ) نام شهری در ترکستان که مردمان خوشگل و صاحب حسن دارد، نام شهری که خوبان بسیار از آنجا خیزند، شهری حسن خیز بود در ترکستان، و مردم آن به تاراج و غارت همه چیز و از جمله خوان مشهور شده اند نزد شعرا: بت یغمایی، بتان یغما، خوبان یغما.
مشرق وی ناحیت تغزغز و جنوب وی رود خولندغون است که اندر رود کپی افتد و مغرب وی حدود خلخ است. و این ناحیتی است که در وی کشت و برز نیست مگر اندک و از وی مویهای بسیار خیزد و اندر او صیدهای بسیار است و خواسته های ایشان اسب است و گوسپند و اندر او دههاست اندکی، چون برتوج و خیر مکی و کاشغر برسرحد است میان یغما و تبت و خرخیز و چین و کوه اغراج ارت اندر میان ناحیت یغما برود ( از حدودالعالم ).
– یغماچی: غارتگر. چپاولگر. یغماگر.
یغما شدن: غارت شدن. تاراج گردیدن.
– یغمابگ ترکستان: کنایه از امیر و توسعاً خوبرویان شهر یغما در ترکستان.
واژه یغما در اشعار فارسی
چون ز آب خضر جام سکندر کشد به بزم
گنج سکندر از پی یغما برافکند (خاقانی)
مباداور بود غارت از اسلام
همه شیراز یغمای تو باشد (سعدی)
بدو گفت کای سنبلت پیچ پیچ
زیغما چه آورده ای گفت هیچ (سعدی)
نگارنده را خود همین نقش بود
که شوریده را دل به یغما ربود (سعدی)
نرگس سرمست و زلف کافر او در جهان
هرکه را جان و دلی دیدند یغما کرده اند (هندوشاه)
کیخسرو هدی که غلامانْش را خراج
طمغاج خان به تبت و یغما برافکند (خاقانی)
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمده ای (حافظ)
تا رباید کله قاقم برف از سر کوه
یزک تابش خورشید به یغما برخاست (سعدی)
همان به که امروز مردم خورند
که فردا پس از من به یغما برند (سعدی)
علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد
ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد (حافظ)
دست چون جوزاش دادی گنج زر چون آفتاب
گنج زر دادن به یغما برنتابد بیش از این (خاقانی)
پراکنده ای گفتش ای خاکسار
بروطبخی از خوان یغما بیار (سعدی)
من همان روز دل و صبر به یغما دادم
که مقید شدم آن دلبر یغمایی را (سعدی)
نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی
چودل به عشق دهی دلبران یغما را (سعدی)
ماه رخسار بپوشی تو بت یغمایی
تا دل خلق از این شهر به یغما نرود (سعدی)
اهل دل را گو نگه دارید چشم
کآن پری پیکر به یغما می رود (سعدی)
دیگران با همه کس دست در آغوش کنند
ما که بر سفره خاصیم به یغما نرویم (سعدی)
مطالب پیشنهادی
یغما یعنی چه ?