حتما برای شما هم پیش آمده است ، «غافلگیر را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (غافلگیر یعنی چه ?).

معنی غافلگیر
معنی غافلگیر

معنی غافلگیر

مترادف و معادل واژه غافلگیر:

  • ناگه گیر
نقش: صفت
آوا: /qAfelgir/
اشتباه تایپی: yhtg’dv
غافلگیر به انگلیسی:unwary
attacking unawares
surprised
attacked unawares
غافلگیر به عربی:الی وراء
معنی غافلگیر

معنی غافلگیر در لغتنامه دهخدا

غافل گیر [ ف ِ ] ( نف مرکب ) کسی که بی خبر بر کسی حمله ور شود، غافل گیرنده، سگ غافلگیر، سگ هرزه مَرَس :

بکش سگ را مهل تا پیر گردد
که چون شد پیر غافل گیر گردد

|| ( ن مف مرکب ) به غفلت گرفته شده و با کلمات کردن و شدن و گشتن ترکیب شود: غافل گیر کردن، غافل گیر شدن، غافل گیر گشتن.

۱ – ( صفت ) کسی که بی خبر بر دیگری حمله ور شود .

۲ – ( صفت ) آنکه دیگری وی را در حین اجرای عملی ( غالبا غیر منتظر ) بیند .

معنی غافلگیر در لغتنامه معین ?

( ~ ) [ ع – فا] (ص) شخصی که بی خبر با وضع یا کیفیتی مواجه شود.

معنی غافلگیر در فرهنگ عمید ?

ناگهانی و بی خبر.
* غافل گیر شدن: (مصدر لازم ) [مجاز] به طور ناگهانی و بی خبر در حالتی پیش بینی نشده قرار گرفتن.

معنای غافل در لغتنامه دهخدا

غافل [ ف ِ ] ( ع ص ) بی خبر، ناآگاه، گول، بیخود، بی خرد، نادان که درکارها اهمال و فروگذاری کند. دائر، غارّ، غیهب، غمر: اغترار، غافل شدن، تهو، غافل شدن ( منتهی الارب ).

من و تو غافلیم و ماه و خورشید
بر این گردون گردان نیست غافل (منوچهری)

جره بازی بدم رفتم به نخجیر
سیه دستی بزد بر یال من ( مو ) تیر
برو غافل مچر در چشمه ساران
که گر غافل چری غافل خوری تیر (باباطاهر)

غافل در لغتنامه معین

(فِ ) [ ع ] (اِفا)=

۱ – ناآگاه، بی خبر

۲ – نادان، بی خرد

فرهنگ عمید:

۱- آن که در امری اهمال و غفلت کند، غفلت کننده
۲- ناآگاه، بی خبر
۳- فراموش کار
* غافل شدن: (مصدر لازم )
۱- غفلت کردن: دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱: ۱۸۴ ).
۲- بی خبر ماندن
۳- فراموش کردن

غفل در لغتنامه دهخدا

غفل [ غ َ ف َ ] ( ع مص، اِمص، اِ ) به معانی غفلة || افزون و بلند و فراخی زیست: الکثیرالرفیع، والسعة من العیش، یقال: هو فی غفل من عیشة، صاحب تاج العروس آرد: «الغفل محرکة، الکثیر الرفیع و السعة من العیش » بنابراین غفل به معنی زندگی فراخ و خوش است .

|| ( مص ) نیم خواب شدن. چرت زدن، خواب سبک کردن، خوابیدن ( دزی ج 2 ص 218 ) .

واژه غفل [ غ ُف ْ ف َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ غافل. ( اقرب الموارد ). رجوع به غافل شود.

غفل [غ ُ ] ( ع ص ) آنکه از خیر و شر او امید و بیم نباشد، آنکه امیدی به خیر او نیست و از شر اونمیترسند || بی علامت و نشان از تیر قمار و راه و جز آن.

|| زمین مانده که در آن نشان عمارت نباشد. کسائی گوید: زمینی که بی باران باشد. ( از منتهی الارب ). زمین بی نشان. ( دهار ). زمینی که نشان نبود در وی. ( مهذب الاسماء ).

زمین که عمارت و نشان در آن نباشد، زمین افتاده که در وی اثر عمارت نباشد || ستور بی داغ، چارپایی که داغ و نشانه نداشته باشد، یقال: ناقة غفل: اشتری که داغ ندارد.

|| تیر قمار بی بهره و بی تاوان || مرد که گوهر نسب ندارد، آنکه حسب ندارد || شعر که قائلش معلوم نگردد، کقوله : «ان القصائد شرها أغفالها؛ یعنی بدترین قصاید آن است که گوینده آن معلوم نباشد».

|| شاعر گمنام، الشاعر المجهول || ( اِ ) پشم شتر، اوبارالابل، ج اَغفال || ( ص ) رجل غفل: مرد ناآزموده کار، کارهاناآزمود ج اَغفال، مرد بی تجربه در امور.

|| ناقة غفل: شترماده بی شیر || کتاب غفل: غیر مفید || محروم. عاری و بی بهره. غفل مِن… || بی نقطه، حرف بی نقطه.

مطالب پیشنهادی

غافلگیر یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.8 تعداد آرا: 233

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir