حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « حجره » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (حجره یعنی چه ?).
معنی حجره
مترادف و معادل واژه حجره:
- دکان
- دکه
- غرفه
- کاروانسرا
- دکان تاجر
- مغازه
- تجارتخانه
- کلبه
- اتاق
- خانه
- اتاق طلبه
تلفظ حجره: | /hojre/ |
جمع حجره: | حجرات |
حجره در حل جدول کلمات: | غرفه |
حجره به انگلیسی: | chamber cell commercial office |
حجره به عربی: | غرفة |
(حُ رِ ) [ ع حجرة ] (اِ) خانه، اتاق ج حجرات
۱- اتاقی در مدرسه یا کاروان سرا
۲- [قدیمی] غرفه، اتاق
۳- [قدیمی] خانه
۴- [قدیمی] ناحیه
معنی حجره در لغتنامه دهخدا
حجره [ ح ُ رَ ] ( ع اِ ) پاره ای زمین دیوار در کشیده مسقف. پاره ای از زمین. ( دهار ). ج ، حُجَر، حُجرات ، حُجَرات و حُجُرات. || در تداول فارسی زبانان ، اطاق طلبه در مدرسه. || دکان تاجر || هریک از خلوتهای حمام : حمامی دارای ده حجره. || خانه خرد . ( منتهی الارب ). خانه. اتاق. غرفه :
حجره [ ح َ رَ ] ( ع اِ ) ناحیه سرای ج حجر، حجرات، حواجر، یقال للرجل اذا کثرماله انتشرت حجرته، و فی المثل یربض حجرةً و یرتعی وسطاً.
یکی سنگ. ج ، احجار، حجاره، حجره [ ح َ ج َ رَ ] ( ع ص ) ارض حجرة، زمین بسیار سنگ، سنگلاخ.
حجره [ ح َ رَ ] ( اِخ ) نام بلده ای به یمن، قصبه ای است به یمامه، شاید بنو حجرة بدان منسوب باشند.
– حجره ساختن: احتجار.
– حجره شاهی: حجره ای که زنبوران کارگر کندوی عسل برای تخم گذاری راز ( یعنی یعسوب و ملکه ) سازند.
– حجره وار: به اندازه حجره ای.
– شتر حجره: نام قصیده ای از کاتبی که در هربیت حجره و شتر را التزام کرده است و چنین آغاز میشود.
|| سوراخ در زمین || ناحیه || قبر || بالاخانه || برواره || حظیره شتر || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بضم حاء و سکون جیم، چنانچه در منتخب گفته در اصطلاح علم اسطرلاب عبارت است از ُام و برخی گفته اند مغایر ام است.
و معنی ُام در باب الف گذشت و اجزاء حجر عبارت است از سیصد و شصت قسم دائره که بر روی آن حجره بود. و آنرا درجات حجره نیز گویند. و آن بمنزله درجات معدل النهار است که منطقه فلک نهم است ،کذا فی شرح بیست باب || نام حلقه ای که محیط است بصفایح چسبیده به صفیحه سفلای اصطرلاب که گاه آنرا به سیصد و شصت بخش کنند.
حجره [ ح ُ رَ ] ( اِخ ) جایی است که در میان سیاه چال واقع بود و ارمیای نبی را آنجا حبس نمودند.
واژه حجره در اشعار فارسی
ز خراد برزین گل مهر خواست
ببالین مست آمد از حجره راست فردوسی
یکی حجره بگرفت آنجایگاه
بدان شارع شهر و بازارگاه فردوسی
چو خورشید تابنده شد ناپدید
در حجره بستند و گم شد کلید فردوسی
زن از حجره رفت و به ایوان رسید
نگه کرد سین دخت او را بدید فردوسی
بیامد سوی حجره آرزوی
بدو گفت ای ماه آزاده خوی فردوسی
بهر حجره ای هر شبی دستبند
بکردند تا دل ندارد نژند فردوسی
میزبان در حجره ٔخاص و برون افکنده خوان
من دل و جان پیش خوان میزبان آورده ام خاقانی
سوی حجره خویش رفت آرزوی
سرائی همه خفته بد چارسوی فردوسی
کنیزک در آن حجره هفتاد بود
که هریک بتن سرو آزاد بود فردوسی
سوی حجره خویش رفت آرزوی
ز مهمان بیگانه پرچین بروی فردوسی
یکی چون خیمه خاقان دوم چون خرگه خاتون
سیم چون حجره قیصرچهارم قبه کسری منوچهری
فلاطوس برگشت و آمد براه
بر حجره وامق نیکخواه عنصری
معنی حجرات در لغتنامه دهخدا
حجرات [ ح ُ ج ُ / ح ُ ج َ ] ( ع اِ ) ج ِ حجر || ( اِخ )نام سوره چهل و نهمین از قران کریم و آن مدنیه است و دارای هجده آیت، پس از سوره فتح و پیش از سوره ق واقع است. و آغاز شود به: یا ایهاالذین آمنوا…
حجرات [ ح َ ج َ ] ( ع اِ ) ج ِ حَجَرَة.
( اسم ) جمع حجره =
۱ – خانه ها اطاقها
۲ – کلبه ها
نام سوره چهل و نهمین از قر آن کریم و آن مدنیه است و دارای هجده آیت.
معنی حجرات در لغتنامه معین
(حُ جَ ) [ ع ] (اِ) جِ حجره
معنی حجرات در فرهنگ عمید
چهل ونهمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۸ آیه.
مترادف حجرات: اطاقها، حجره ها، خانه ها، غرفه ها، کلبه ها
مطالب پیشنهادی
حجره یعنی چه ?