حتما برای شما هم پیش آمده است واژه افشان را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( افشان یعنی چه ? ).

معنی افشان
معنی افشان

معنی افشان

مترادف و معادل واژه افشان:

  • پراکندگی
  • نثار
  • پریشان
  • پراکنده
  • آشفته

مترادف و معادل واژه افشاندن:

  • پخش کردن
  • پراکندن
  • ریختن
  • نثار کردن
آوا:/~afSAn/
نقش:اسم
اشتباه تایپی:htahk
افشان به انگلیسی:spray
معنی افشان
معنی افشان در لغتنامه معین ?

( اَ ) (ری اِفا) در بعضی کلمات مرکب به معنی افشاینده آید: آتش فشان، گل افشان، زرافشان

معنی افشان در فرهنگ عمید ?

۱- پراکنده، پریشان: زلف افشان
۲- (بن مضارعِ افشاندن ) = افشاندن
۳- افشاننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): آتش افشان، بذرافشان، دُرافشان، شکرافشان، گل افشان
۴- افشاندن (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): زرافشان.

افشان در لغتنامه دهخدا

افشان [ اَ ] ( نف مرخم، ن مف مرخم، اِمص ) پراکنده، منتشر، متفرق، پاشان، افشانیده شده، ریزان، ریزنده.
افشان فروریختن بول: بقطرات پراکنده دفع شدن آن چنانکه در پیران و بیماران.
– افشان کردن زلف یا گیسو: پراکنده کردن آن بصورتی مطبوع.

|| کاغذ و جز آن که بر آن افشان کرده باشند، کاغذ زرافشان، کاغذ افشان، کاغذ زرافشانی، کاغذ افشانی.

– گهرافشان: گهرریزان.
– مشک افشان: مشک ریزان.
– موی افشان: موی فروریخته و پراکنده.
– موی یا ابریشمی افشان: فروآویخته و پراکنده از یکدیگر.
– مویهای افشان: مویهای فروریخته و پراکنده.
– نورافشان: نورریزان.
و نیز: آتش افشان، بهارافشان، پرافشان، پیکان افشان، ستم افشان، ترنم افشان، راحت افشان، ستاره افشان، سجده افشان، سرافشان، سرکه افشان، از ترکیبات معروف است.
|| ( فعل امر ) امر به افشاندن || ( اِ ) آنچه بر کاغذ و جز آن از طلا و نقره محلول کنند و این را در عرف افشاندن غبار گویند:

– افشان کردن نقره: پراکنده و منتشر کردن آن:

– گوهرافشان ؛ ریزش و نثار گوهر :

گل گل عرق که بر رخ پرخال کرده ای
افشان نقره بر ورق آل کرده ای محمدرضا فکری

– خون افشان: خون ریزان، خون ریزنده.
– خوی افشان: عرق ریزان، خوی ریزان.
– دامن افشان: دامن ریزان.
– درافشان: درریزان.

– زلف افشان: گیسوافشان.
– زلف افشان: موی پراکنده و فروریخته.
– سرافشان: قطع سر، بریدن و افکندن سر.

– دست افشان: افشاندن دست، دست افشانی.

– زرافشان: زر ریختن، پراکنده کردن زر، آستین افشان: آستین ریزان، ابریشمی افشان: ابریشمی فروریخته و پراکنده، اشک افشان: اشک ریزان.
– بذرافشان: تخم افشان، در حال ریختن بذر، تخم افشان: بذرافشان، جان افشان: جان ریزان، جان فداکنان :

جان بیگانه ستاند ملک الموت بزجر
زجر حاجت نبود عاشق جان افشان را سعدی

معنی افشاندن در لغتنامه دهخدا

افشاندن [ اَ دَ ] ( مص ) برافشاندن، افشانیدن، فشاندن، ریختن، ریختن و پاشیدن، پاشیدن: سواران… جز آن نتوانستند کرد که سلاح می افشاندند و در بیشه ها گریختند ( از تاریخ طبری ).

ز بهرام چندین سخن راندند
همی آب مژگان برافشاندند فردوسی

اگرچند بخشی ز گنج سخن
برافشان که دانش نیاید به بُن فردوسی

افشاننده [ اَ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف ) ریزنده، پراکنده کننده، منتشرکننده.

افشانیدن [ اَ دَ ] ( مص ) افشاندن، پاشانیدن، پراکنده نمودن، فتالیدن، منتشر ساختن، ریختن.

مطالب پیشنهادی

افشان یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.8 تعداد آرا: 346

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir