حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « سرگین » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( سرگین یعنی چه ?).
جدول محتوا
معنی سرگین
مترادف و معادل واژه سرگین:
- مدفوع
- فضله چارپایان
- پشک
- پشکل
- فضله
- پهن
- تپاله
- غایط
- گه
آوا: | /sergin/ |
نقش: | اسم |
اشتباه تایپی: | sv’dk |
سرگین به انگلیسی: | dung |
سرگین به عربی: | روث وحل |
(س یا سَ ) [ په . ] (اِ. ) فضلة چارپایان ، پهن ، تاپاله .
فضلۀ چهارپایان از قبیل اسب و الاغ و استر.
معنی سرگین در لغتنامه دهخدا
سرگین [ س َ / س ِ ] ( اِ ) پهلوی «سَرگین »، فضله حیوانات مانند گاو و خر و استر و اسب خصوصاً وقتی که آن را خشک و جهت سوزاندن تهیه کرده باشند ( ازحاشیه برهان قاطع چ معین )، زبل، فرث، روث، سرجین و سرقین معرب آن است:
نه همی بازشناسند عبیر از سرگین
نه گلستان بشناسند ز آبستنگاه قریعالدهر
هرگز تو به هیچ کس نشایی
بر سرت دو شوله خاک و سرگین شهید بلخی
کسی را کش تو بینی درد قولنج
بکافش پشت و زو سرگین برون لنج طیان
بجای مشک نبویند هیچکس سرگین
بجای باز ندارند هیچکس ورکاک ابوالعباس
عیب ناید بر عنب چون بودپاک و خوب و خوش
گرچه از سرگین برون آید همی تاک عنب ناصرخسرو
وزاین همه که بگفتم نصیب روز بزرگ
غدود و زهره و سرگین و خون و بوکان کن کسایی
گر این اسب سرگین و آب افکند
وگر خشت آن خانه را بشکند فردوسی
ور شکستی ناگهان سرگین خر
خانه ها پرگند گردد سربسر مولوی
که کند خود مشک با سرگین قیاس
آب را با بول و اطلس با پلاس مولوی
دست سلطان دگر کجا بیند
چون به سرگین دراوفتاد ترنج سعدی
سرگین گردان در لغتنامه دهخدا
سرگین گردان [ س ِ گ َ ] ( اِ مرکب ) جُعَل باشد و آن را کشتک نیز خوانند ( جهانگیری ) سرگین غلطان است که جُعَل باشد ( برهان ) ( آنندراج ) خبزدوک ( زمخشری ).
سرگین کش در لغتنامه دهخدا
سرگین کش [ س ِ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) زبال ( ربنجنی ) زباله کش:
سهل کاری است امیرالشعرایی بودن
لیکن از میره باسهل نه سرگین کش میر سوزنی
|| ( اِ مرکب ) جُعَل، گوگال.
مطالب پیشنهادی
سرگین یعنی چه ?