حتما برای شما هم پیش آمده است واژه مفصل را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( مفصل یعنی چه ? ).
جدول محتوا
معنی مفصل
مترادف و معادل واژه مفصل:
- باتفصیل
- به تفصیل
- بشرح
- طولانی
- مبسوط
- گسترده
- فراوان
- مشروح
- بند
- پیوندگاه
- مفصل ها
تلفظ مفصل: | /mafsal/ /mOfassal/ |
اشتباه تایپی: | ltwg |
نقش: | اسم |
متضاد مفصل: | به ایجاذ موجز مجمل مختصرا |
مفصل به انگلیسی: | detailed lengthy full mentioned in detail expansive circumstantial arthro- comprehensive extensive heartily hinge joint skinful |
مفصل به عربی: | کافی مظهر مفصل مفصلة مقیة واسع |
(مَ صَ ) [ ع ] (اِ) بند، محل اتصال دو استخوان ج مفاصل .
(مُ فَ صَّ ) [ ع ] (اِمف) =
۱ – از هم جدا شده
۲ – با شرح و بسط
۱. [مقابلِ مجمل] با شرح و بسط.
۲. (اسم ) [قدیمی] صورت تفصیلی.
محل اتصال دو یا چند استخوان در بدن، بند: مفصل آرنج، مفصل مچ، مفصل زانو.
معنی مفصل در لغتنامه دهخدا
مفصل [ م َ ص ِ ] ( ع اِ ) بند اندام و هر جای پیوستگی دو استخوان، ج مفاصل، پیوندگاه اندام، بندگاه، بند، پیوند، ملتقای دو استخوان از تن حیوان، محل اتصال دو یا چند استخوان به یکدیگر، محلی که دو سر استخوان به هم مربوط شوند.
تعداد مفاصل در بدن انسان زیاد است و مهمترین آنها عبارتند از: مفصلهای شانه، آرنج، مچ دست، خاصره رانی، گیجگاهی فکی و غیره. مفصلها بر سه قسمند: مفصلهای ثابت مثل استخوانهای جمجمه، مفصلهای نیمه متحرک، مثل مهره های ستون فقرات و مفصلهای کاملاً متحرک مثل شانه و آرنج.
|| محل اتصال قطعات اندامهای حرکتی و قسمتهای مختلف بدن شاخه ای از حیوانات غیرذی فقار که دارای پوشش کیتینی هستند در سلسله جانوری به نام شاخه بندپائیان موسومند || محل جدا شدن، حد فاصل || فاصله میان دو کوه و دو پشته سنگریزه ناک، ج مفاصل.
مفصل. [ م ِ ص َ ] ( ع اِ ) زبان.
مفصل. [ م ُ ف َص ْ ص َ ] ( ع ص ) تفصیل کرده شده، مشروح، مقابل مجمل و مختصر: نسختی که تلک… مفصل در باب خواهش خود نبشته بودبر رای امیر عرض داد.
مفصل صورت جسم است و مجمل صورت ذاتت
به هم این هردو نفس آمد سوای حکمت و عرفان ناصرخسرو
یک روی و هزار آینه بیش
یک مجمل و این همه مفصل فخرالدین عراقی
من از مفصل این باب مجملی گفتم
تو خود ز مجمل من رو مفصلی برخوان کمالی
|| متمایز و از هم جدا شده و به فاصله قرار داده، جداکرده، جداجدا شده || فصل فصل ساخته، فصل فصل شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || عقد مفصل ؛ رشته مروارید که میان هر دو سوی وی شبه درکشیده باشند.
|| حدیثی که از سند او دو کس یا زیاده ساقط شده باشد، چنانکه مالک گوید: قال رسول اﷲ ( ص ) کذا. و چنانکه شافعی گوید: قال ابن عمر کذا و بعضی آن را از منقطع شمرند و بعضی دیگر از مرسل و بعضی گفتند مفصل آن است که راوی گوید: بلغنی. و مفصل از قسم ضعیف است || ( اِ ) مفصل القرآن ؛ از حجرات تا آخر قرآن یا ازسوره جاثیه یا از قتال یا از سوره ق یا از صافات یا از صف یا از تبارک یا از انا فتحنا یا از سبح اسم ربک الاعلی یا از الضحی تا آخر قرآن و از جهت بسیاری فصول بین سوره ها یا به جهت کمی منسوخ چنین نامیده اند.
سوره های کوتاه که پس از مثانی آیند و به جهت کثرت فصول در سوره ها یا به علت قلت منسوخ در آن چنین نامیده اند و گویند: قراء المفصل، قرآن از والضحی تا آخر قرآن و گروهی گفته اند از سوره محمد تا آخر قرآن مأخوذ از گفته رسول ( ص ) و فُصلت بالمفصل و برای آنش مفصل خوانند که فصل بسیار باید کردن از میان هر دوسوره به بسم اﷲ الرحمن الرحیم یا به تکبیری.نام قسمتی از قرآن که از سوره حجرات شروع شده به آخر قرآن تمام می شود و از آن رو این قسمت را مفصل گویند که فاصله بین سور بیش از سایر قسمتها قرآن باشد.
مفصل. [ م ُ ف َص ْ ص ِ ] ( ع ص ) آنکه بیان می کند و فصل فصل می سازد و جزٔجزء می نماید.
معنای تفصیل در لغتنامه دهخدا
تفصیل [ ت َ ] ( ع مص ) جدا کردن، جداجدا کردن از یکدیگر، جدا نمودن || پاره پاره کردن، قطعه قطعه کردن پارچه برای دوختن لباس || فصل فصل ساختن کتاب و سخن را.
|| اندام اندام کردن قصاب گوسپند را || قرار دادن میان هر دو دانه از گردن بند که هم رنگ باشند، دانه دیگری یا مرجانی یا گوهری برنگی دیگر || هویدا کردن، پیدا و بیان کردن، مقابل اجمال: ما کان هذا القرآن… و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لاریب فیه من رب العالمین ( قرآن 10 / 37 )… و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شَی و هدی ً و رحمةً لقوم یؤمنون ( قرآن 111/12 ).
|| ( اِ ) شرح و بیان: این نکته چند نبشتم از حدیث وی و تفصیل حال وی فرادهم در این تاریخ، علی الخصوص غرر سیرالملوک که ابومنصور ثعالبی جمع کرده است بر تفصیل آن مشتمل است. اما شرح و تفصیل اسامی آن ممکن نیست، حاضران گفتند تفصیل اسامی ایشان بازگوی ( کلیله و دمنه ) قاضی روی به زاهد آورد تا تفصیل نکته بشنود.
– تفصیل نسبت: اصطلاحی است در علم هندسه قدیم. بیرونی در التفهیم آرد: این نسبت افزونی نخستین بر دوم بدوم چون نسبت افزونی سوم بر چهارم بچهارم و به نموده ما نخستین خردتر است از دوم پس تفصیل نسبت میان ایشان نباشد مگراز پس عکس کردن ای نسبت نخستین تا دوم نخستین شود و به نسبت مقدم. آنگاه نسبت به تفصیل چهارپار شود.
– علی التفصیل: مفصلاً و مشروحاً و به تفصیل.
|| ( اصطلاح خط ) اصطلاح فن خط آن که هر حرفی را از حروف متصله که مد او حسن باشد بکشد و مد هرحرف جهت سه چیز تواند بود: از برای تحسین کلمه، مثل میم محمد، یا برای ازالت اشکال مثل سین سبع، یا از برای تمامی سطر همچون نون عالمین.
معنای تفصیل در لغتنامه معین
(تَ ) [ ع ] (مص م) =
۱ – جدا کردن، فصل فصل کردن
۲ – شرح دادن
معنای تفصیل در فرهنگ عمید
- جدا کردن
- فصل فصل کردن کتاب و شرح و بسط دادن مطلب
- شرح و بیان
مطالب پیشنهادی
مفصل یعنی چه ?