حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « تایه » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( تایه یعنی چه ?).

معنی تایه
معنی تایه

معنی تایه

مترادف و معادل واژه تایه:

  • متکبر لاف زدن
  • سرگشته
  • حیران
  • متحیر
  • هلاک شوند
  • تحبس
  • توقف درنگ
  • گویش مازنی: مادر رضاعی
آوا:/taaye/
اشتباه تایپی: jhdi
معنی تایه
معنی تایه در لغتنامه معین ?

(یِ ) [ ع تائه ] (اِفا)=
۱ – متکبر، لاف زن
۲ – سرگشته، حیران
۳ – هلاک شونده

معنی تایه در فرهنگ عمید ?

= دایه

معنی تایه در لغتنامه دهخدا

تایه [ ی َ ] ( ع اِ ) نعتی است در طایه بهمه معانی.

واژه تایه [ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) نخی که تابیده شده باشد، رشته باریک || روشنی روغن، هر نوع که باشد || جلوه ظاهری هرچیز فربهی || جای خشک کردن علف و جای خشک کردن خرما ( ناظم الاطباء ). [ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) دایه، در تداول عوام دایه. حاضِنَة. رجوع به دایه شود.

تایه [ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) تلی از پهن خشک برای سوخت حمام یا جز آن.

|| علف روی هم انباشته. خرمن سوخت حمام یا جز آن، خرمن.
– تایه علف: توده علف، تلی از علف، خرمن علف که برای سوخت یا جز آن انبار کنند.
– تایه پهن: توده بزرگ سرگین چارپایان که بر بام حمام یا جای دیگر گرد کنند.

تأیه [ ت َ ءَی ْ ی ُ ] ( ع مص ) ( از «ای ی » ) تلبث، تحبس، توقف، درنگ.

معنای تایه زدن در لغتنامه دهخدا

تایه زدن [ ی َ / ی ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه، فراهم آوردن و ذخیره نهادن سرگین چارپایان سوخت حمام را، تلی از پهن خشک برای سوخت حمام کردن.

طایه در لغتنامه دهخدا

طایه [ ی َ ] ( ع اِ ) بام ( منتهی الارب )، سطح || خشک کردنگاه خرما، آنجا که خرما گرد کنند || خرسنگ در زمین ریگستان || زمین که در آن سنگ نباشد.

طایه [ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) در تداول فارسی ، توده بزرگ سرگین که تون تاب بر بام حمام گِرد کند، تا کم کم آنرا در ماهها یا سالی در تون سوزاند، توده عظیم خشک کرده ٔسرگین اسب و خر است که برای تون حمام ذخیره کنند.

طایه [ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) نهالی است که جوشانده برگ آن نظیر چای است منتهی مطبوعتر.

دایه در لغتنامه دهخدا

دایه [ی َ / ی ِ ] ( اِ ) مُرضعه، حاضنه، ظئر، ظاغیة، غاذیة، پازاج. پازاچ، زن که بچه دیگری را شیر دهد. شیردهنده بچه دیگری را، ربیبة، علوق، دایگان، شیرده، شیردهنده، زنی که بچه ای را به شیر خود بپرورد. :

بهنگام شیرش به دایه دهد
یکی تاج زرینش برسر نهد (دقیقی)

همان گاو پرمایه کم دایه بود
ز پیکر تنش همچو پیرایه بود (فردوسی)

مطالب پیشنهادی

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 111

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir