شاید شما هم در مورد نوشتن گزینه یا گذینه دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم.

گذینه
گذینه

معنی گزینه

مترادف و معادل واژه گزینه:

  • برگزیده
  • انتخاب شده
  • گزیده
آوا:/gozine/
اشتباه تایپی: ‘cdki
نقش:اسم
هم خانواده گزینه:گزینشی
گزین
گزیدن
گزینش
گزیننده
گزینه به انگلیسی:choice
selected
property
alternative
معنی گزینه
معنی گزینه در لغتنامه معین ?

(گُ نِ ) (اِ) =
۱ – مجموعه ای از نوشته های انتخاب شده
۲ – هر یک از پاسخ های یک آزمون
۳ – هر یک از دو یا چند شیئی، پیشنهاد یا راه حلی که بتوان انتخاب کرد

معنی گزینه در فرهنگ عمید ?

۱- هر یک از پاسخ های آزمون تستی
۲- (صفت ) برگزیده، انتخاب شده
۳- (صفت ) شخص برجسته و والا

معنی گزینه در لغتنامه دهخدا

گزینه [ گ َ ن َ/ ن ِ ] ( اِ ) چکش و پتک دراز مسگران باشد که میان ظروف بدان عمیق سازند:

به کلبتینم اگر سر جدا کنی چون شمع
نکوبد آهن سرد طمع گزینه من

خاقانی

|| گنجینه و مخزن، گزنه، غزنه، غزنی، غزنین، جزنق ( معرب ) = گنجه ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).

|| کرباس گنده را نیز گویند که از آن خیمه و سایبان سازند و فقیران و مسکینان جامه کنند، کرباس سطبر که از آن خیمه و چادر سفری سازند.

گزینه [ گ ُ ن َ / ن ِ ] ( ن مف ) گزیده و برچیده و انتخاب کرده شده باشد:

در دست برد نظم ز دوران گزینه ام
گردون به صد قران ننماید قرینه ام مجیرالدین بیلقانی

|| ( اِ ) ترجمه خاصیت هم هست.

معنای گزیدن در لغتنامه دهخدا

گزیدن [ گ ُ دَ ] ( مص ) ( از «گز» + «یدن » = پسوند مصدری ) پهلوی، ویچیتن، اوستا، ویکای، ارمنی ع وچیت ( پاک ، خالص )، سانسکریت، چای + وی ( انتخاب کردن )، بلوچی، گیسی نگ، جیشی، نغ.

انتخاب کردن، پسند نمودن و اختیار کردن، برگزیدن، اختیار، انتخاب کردن:

گر درم داری گزند آرد به دین
بفکن او را گرم و درویشی گزین رودکی

از او بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی رودکی

معنی گزین در لغتنامه دهخدا

گزین [ گ ُ ] ( ن مف ) گزیده. انتخاب کرده شده، منتخب و پسندیده: عبدالرحمن قصری گفت: ای مردمان من برادرش عبدالرحمن را ببینم او گزین ایشان است. گفتند: نیک آمد.

ای شهریار راستین ای پادشاه داد و دین
ای نیک فعل و نیک خواه ای از همه شاهان گزین دقیقی

|| ( نف ) انتخاب کننده، گزیننده، بیشتر بصورت ترکیب با کلمات ذیل آید و معنی فاعلی دهد: خلوت گزین، عشرت گزین، درم گزین، دست گزین، به گزین.

معنای گزیننده در لغتنامه دهخدا

گزیننده [ گ ُ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف ) برگزیننده، انتخاب کننده و پسندکننده، مختار ( منتهی الارب ):

باد بیش از مدار چرخ کبود
برگزیننده وگزیده درود نظامی

گزینندگی [ گ ُ ن َن ْدَ / دِ ] ( حامص ) عمل گزیننده، عمل انتخاب کننده.

مطالب پیشنهادی

گزینه یا گذینه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.5 تعداد آرا: 235

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir