حتما برای شما هم پیش آمده است واژه مباح را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (مباح یعنی چه ? ).
معنی مباح
اعمال انسان از نظر شرعی چهار حالت دارد: 1- حلال 2- حرام 3- مکروه 4- مباح
مباح به اعمالی گفته میشود که نه پاداش معنوی دارند و نه عذاب و نه اینکه در دایره مکروهات قرار میگیرند.
مثال:
راه رفتن، استراحت کردن، خوابیدن، نگاه کردن به آسمان و…
معنی مباح: امریست که فعل و ترک آن متساوی باشد
جایز
حلال
روا
شایست
انجام پذیر
سزاوارمتضاد مباح: مکروه آوا: /mobAh/ اشتباه تایپی: lfhp مباح در حل جدول: جایز مباح به انگلیسی: permissible
impunible
open to anyone
belonging to no one
allowable
(مُ ) [ ع ] (ص) روا، مجاز.
۱. (فقه ) ویژگی فعل بدون حُکم.
۲. حلال کرده شده، جایز، حلال، روا.
معنی مباح در لغتنامه دهخدا
مباح [ م ُ ] ( ع ص ) ( از «ب وح » ) روا و جائز، خلاف محظور، حلال داشته شده و جایز داشته شده، مباحات جمع آن، حلال کرده شده. مجاز و شایان و… مشروع، حلال داشته شده، جایز دانسته، روا، حِل، حلال.
می ِ جوشیده حلال است سوی ِ صاحب رأی
شافعی گوید شطرنج مباح است بباز ناصرخسرو
ثنا و شکر تو گویم همی بجان و به دل
که نیست شکر و ثنا، جز ترا حلال و مباح مسعودسعد
کتب علم گنج روحانی است
سوی عالم مباح بفرستد خاقانی
|| آنچه که متساوی الطرفین باشد، بی حکمی است و مقابل مندوب، مکروه ، حلال، حرام و واجب است. و امری است که فعل و ترک آن متساوی الطرفین باشد. هر کاری که فعل و ترک آن مساوی وبی تفاوت باشد و رجوع به واجب و نفائس الفنون ، علم اصول و موافقات شود.
– مباح بودن خون کسی: که در ریختن آن دیتی لازم نیاید. که شرعاً کسی در ریختن آن مؤاخذ نباشد: حجت برگرفتند که اگر او را معاونی باشد خون او مباح بود.
پیش درویشان بود خونت مباح
گر نباشد در میان مالت سبیل سعدی
معنی مکروه
مترادف و معادل واژه مکروه:
- زشت
- قبیح
- کریه
- مذموم
- مستنکر
- منفور
- مهیب
- ناپسند
- ناخوش
- ناخوشایند
آوا: | /makruh/ |
متضاد مکروه: | مباح |
مکروه به انگلیسی: | abominable hated disapproved but not absolutely unlawful |
معنی مکروه در لغتنامه دهخدا
مکروه [ م َ ] ( ع ص ) ناپسندیده و ناخوش، ناپسند و ناگوار وناخوش آیند و دارای کراهت: کل ذلک کان سیئه ُ عند ربک مکروهاً. ( قرآن 38/17 ).
– بی مکروه: دور از رنج و آفت. عاری از بلا و مصیبت:
بخت بی تقصیر و محنت ، روز بی مکروه و غم
دهر بی تلبیس و تنبل ، چرخ بی نیرنگ و رنگ منوچهری
|| ناشایسته و ناسزاوار، نابایست، عمل ناپسند: آورده اند که شخصی بود و زنی داشت.
روزی خلاف صلاح و عفت مکروهی از وی مشاهده کرد || ( ص ) ( اصطلاح فقهی ) امری که ترک آن رجحان دارد و اگر این امر به حرام نزدیکتر باشد کراهت آن تحریمی و اگر به حلال نزدیکتر باشد کراهت آن تنزیهی است و مرتکب آن معاقب نیست.
یکی از احکام خمسه تکلیفی است که ترکش راجح و فعلش مرجوح است مانند گزاردن نماز در حمام و خوردن گوشت حیواناتی که معمولاً نمی خورند چون گوشت اسب و جز آن: طایفه اول این صوم دهر را که مکروه است تأویل کرده اند.
تا روز پدید آید و آسایش گیرم
زین علت مکروه و ستمکار و ژکاره خسروانی
اگر در خود تفکر کند یا در صفاتی است که آن مکروه حق است… و آن معاصی و مهلکات است، چاره نمی شناسم از اعلام آنچه حادث شود از محبوب و مکروه، اگر در کاری خوض کند که عاقبتی وخیم و خاتمتی مکروه دارد… از وخامت آن او را بیاگاهانم، مصنف چه معتوه مردی باشد و مصنف چه مکروه کتابی.
زان نجوشانم که مکروه منی
بلکه تا گیری تو ذوق و چاشنی مولوی
اما صبر قلب هم دو گونه است صبر بر مکروه و صبر از مراد.
– مکروه داشتن: ناپسند داشتن و نفرت داشتن، قبیح دانستن، ناخوش داشتن: طایفه ای آن را مکروه داشته اند به دلالت این خبر که از رسول صلی اﷲ علیه وسلم پرسیدند که.
– مکروه شمردن: استهجان، ناپسند داشتن.
|| زشت، کریه، زشت: طوطیی را با زاغی در قفس کردند… از قبح مشاهده او مجاهده می بردو می گفت این چه طلعت مکروه است و هیئت ممقوت.
ور پرده عشاق و صفاهان و حجاز است
از حنجره مطرب مکروه نزیبد سعدی
|| ( اِ ) شر، و در حدیث است «خلق المکروه یوم الثلاثاء و خلق النور یوم الاربعاء» که در اینجا از مکروه، شر اراده شده است. اذی [ اَ ذا ] ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا )، آفت، رنج. بلا، داهیه، مصیبت، محنت:
و او نیز به خدمت همی شتابد
مکروه جهان دور بادش از جان فرخی
همه جهان به دل سوخته همی گفتند
که یا الهی مکروه را به ما منمای فرخی
چه اگر از این طریق عدول افتد هر روز مکروهی یابد.
مسلم خاکت از آفات و عاهات
منزه صحنت از مکروه و محذور جمال الدین عبدالرزاق
گفتم این اجتماع را هیچ مکروهی استقبال نکند، چیزی دیگر چون نزول مکروهی بر ساحت احوال… نیست، دوم تقصیر، سیوم خیانت چهارم مکروه… عقوبت خیانت بند و زندان و عقوبت مکروه رسانیدن مکروه به مکافات، تقدیر حق عزاسمه چنین بود که مر این بنده را مکروهی رسد.
مطالب پیشنهادی
مباح یعنی چه ?