حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه مستراح را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (مستراح یعنی چه ?).
جدول محتوا
معنی مستراح
مترادف و معادل واژه مستراح:
- آبریز
- توالت
- دستشویی
- مبال
- مبرز
- دست به آب
- آبخانه
- کنارآب
تلفظ: | /mostarAh/ |
مستراح به انگلیسی: | bathroom lavatory privy restroom toilet washroom john loo commode water closet water – closet |
مستراح به عربی: | مرحاض |
(مُ تَ ) [ ع ] (اِ) =
۱ – جای آسایش و راحت
۲ – مبال، توالت
مبال، مَبرز، جایی، توالت، موضع قضای حاجت، آبریز.
معنی مستراح در لغتنامه دهخدا
مستراح [ م ُ ت َ ] ( ع اِ ) جای برآمدن و جای آسایش، جای آمدن، جای آسایش و فراغت و جای راحت، آسایشگاه.
|| بیت الخلاء، آبخانه، کنیف، جای لازم، کنار آب، حَش، میضاء، مبال، جائی، حاجتگاه، مبرز، متوضاء، خلاء، ادبخانه، آبشتنگاه، طهارتخانه، خلاخانه، آبریز:
.چو مرغ از پی کوچ برکش جناح
مشو مست راح اندر این مستراح نظامی
بر مستراح کوپله سازیده است
بر مستراح کوپله کاشْنیده است منجیک
کعبه را مستراح نیست بلی
نیست در جنت آبریزی هم خاقانی
مال دنیاست سنگ استنجا
بسوی مستراح بفرستد خاقانی
و آنچه ریحان و راح بود همه
ریزش مستراح بود همه
پوستی برکشیده بر سر خون
راح بیرون و مستراح درون نظامی
هیچ عاقل افکند دُرِّ ثمین
در میان مستراح پر چمین مولوی
لئیم زاده چو منعم شود از او بگریز
که مستراح چو پر گشت گنده تر گردد ابن یمین
|| ( ص ) کنایه از شخص میت و مرده، بسبب آسودگی او از رنج و غم دنیا، مستریح.
معنی استراحت
مترادف و معادل واژه استراحت:
- آرامش
- آرمیدن
- آسودگی
- آسایش
- آسودن
- تمدداعصاب
- خوشی
- راحت
- فراغ
- فراغت
تلفظ: | /~esterAhat/ |
استراحت به انگلیسی: | breather relaxation repose rest |
معنای استراحت لغتنامه دهخدا
معنی استراحت [ اِ ت ِ ح َ ] ( ع مص ) :
استراحت [ اِ ت ِ ح َ ] ( ع مص ) استراحت، آسودن، برآسودن، آسایش، آسودگی، آرامش، آرام، آرامی، آرمیدن، بیارامیدن، آسایش یافتن، آسایش جستن، استرواح.
راحت، روح: و ما مثلنا و مثل الدّنیا الاّ کرکب نزل فی ظل شجرة فی یوم حار ثم استراح ساعة و ترکها؛ یعنی مثل ما و دنیا مثل کاروانیست که در فصل گرمای تابستان زیر درختی منزل کند چندانکه از گرما بیاساید. و از نسیم صبا استراحتی کند و رخت دربندد و از آنجا رحیل کند.
استراحت ببخت با نعم است
استطابت به آب یا مدر است خاقانی
سلطان بعد از این دو فتح نامدار بر قصد استراحت و نیت استجمام به دارالملک غزنه آمد || بوی بردن.
– استراحت کردن: راحت کردن، بیاسودن، آسودن، آرمیدن.
|| هاء استراحت: گویا بمعنی هاء وقف است. ابن بطوطه در سیاحت نامه خود گوید: اسمه خدابنده بخاء معجمة مضمومة و ذال معجم مفتوح و باء موحدة و مفتوحة و هاء استراحة.
فرهنگ معین:
(اِ تِ ) [ ع . استراحة ]=
۱ – (مص ل) آرامیدن، آسایش خواستن
۲ – (اِمص . ) آسایش ، آسودگی
فرهنگ عمید:
بازایستادن از فعالیت جسمی یا فکری برای آرامش یافتن، دفع خستگی، بازیافتن نیرو، یا سلامتی.
معنی مبال در لغتنامه دهخدا
مبال [ م َ ] ( ع اِ ) جای بول یعنی محل پیشاب، طهارت خانه، آبریز، حاجت خانه، مبرز، خلا، آبخانه، مخرج، مذهب، مستراح. کنیف. ادبخانه، طشت خانه، بیرون. سرآب. آبشتنگاه. بیت التخلیه، متوضا، حاجتگاه، غسل خانه، مطهره، طهارتجای، جائی، بیت الخلاء، مأخوذ از تازی جای کمیز انداختن و بول کردن و محل قضای حاجت و کنار آب و جای لازم.
– مبال پاک کن: آنکه مبال را پاک کند. آنکه چاه آبخانه را از کثافات پاک نماید، کناس.
فرهنگ معین:
(مَ ) [ ع ] (اِ) مستراح، جای ادرار کردن.
فرهنگ عمید:
۱- [عامیانه] = مستراح
۲- (زیست شناسی ) [قدیمی] محل خروج ادرار
مطالب پیشنهادی
مستراح یعنی چه ?