حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « سوانح » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (سوانح یعنی چه ?).
معنی سوانح
مترادف و معادل واژه سوانح:
- اتفاقات
- بلایا
- رویدادهای بد
- حوادث
- پیش آمدها
- مصایب
- وقایع
- سانحه ها
- سانح ها
- جمع سانح
تلفظ: | /savAneh/ |
اشتباه تایپی: | s,hkp |
اشتباه املایی: | صوانح سوانه صوانه |
(سَ نِ ) [ ع ] (اِ) اتفاقات، جِ سانحه.
= سانحه
معنی سوانح در لغتنامه دهخدا
سوانح [ س َ ن ِ ] ( ع اِ ) عبارت است از احوالات و رویدادها، مگر اکثر استعمال این لفظ در رویدادهای متوحش و ناپسندیده باشد.
ج سانحه، اتفاقات، حوادث، اتفاقات ناگهانی و هر حادثه که ناگهانی روی دهد. رویدادهای متوحش و ناپسندیده: در عوارض حاجات و سوانح مهمات… و دیگر چون عرصه ملک ایشان عریض و بسیط شد و سوانح مهمات نازل.
معنای سانحه
مترادف و معادل واژه سانحه:
- اتفاق
- پیشامد
- پیش آمد
- تصادف
- حادثه
- رزیه
- رخداد
- عارضه
- فاجعه
- واقعه
تلفظ: | /sAnehe/ |
سانحه به انگلیسی: | accident casualty catastrophe disaster |
لغتنامه دهخدا:
سانحه [ن ِ ح َ ] ( ع ص، اِ ) مؤنث سانح || هر چیز ناپسند و موحش.
فرهنگ عمید:
۱- = سانح
۲- حادثه، واقعه، پیشامد.
سانح در لغتنامه دهخدا
سانح [ ن ِ ] ( ع ص ، اِ ) صیدی که از جانب دست چپ بطرف دست راست تیرانداز درآید و این طور صید را مبارک دانند و بارح را که ضد این است شوم گویند: العرب تتیمن بالسانح و تتشأم بالبارح و منه مثل: من لی بالسانح بعد البارح: ای بالمبارک بعد الشوم: و در انتظار سانح و بارح و نازح وسارح ماند || چیزی که ظاهر شود کسی را.
|| هر چیز که ظاهر شود کسی را از خیر و شر، ج سوانح: هیچ واقعه نباشد از خیر و شر که سانح گردد. راه انقباض و بیگانگی مسدودباید داشت و هر آنچه سانح شود و حاجت افتد از انواع مقدورات التماس کردن.
سانح در لغتنامه معین
(نِ ) [ ع ] (اِفا) =
۱ – واقعه (اعم از خیر و شر ) ج سوانح
۲ – انسان یا جانوری که از سمت راست شخص برآید. مق بارح (?~ سانحه (نِ حَ یا حِ ) [ ع سانحة ] (اِفا) واقعه، رویداد.
فرهنگ عمید:
هر واقعه و امری که برای انسان رخ بدهد، چه خیر باشد چه شر.
سنح در لغتنامه دهخدا
سنح [ س َ ] ( ع مص ) سخن سربسته گفتن || برگردانیدن کسی را از آن رای || آسان شدن شعر کسی. به آسانی آمدن شعر || در گناه انداختن کسی را || رسانیدن || از جانب چپ درآمدن. ضدبرح.
سنح [ س ُ ] ( ع اِ ) یُمن، برکت || میانه راه، سنح [ س ُ ] ( ع مص ) پیدا و هویدا شدن تدبیری.
مطالب پیشنهادی
سوانح یعنی چه ?