حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « تمهید » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (تمهید یعنی چه ?).

معنی تمهید
مترادف و معادل واژه تمهید:
- آمادگی
- تهیه
- آماده سازی
- تدارک
- تدبیر
- مقدمه چینی
- پهن کردن
- زمینه سازی کرن
- چاره
- زمینه سازی
- آماده کردن
- آراستن
- فراهم کردن
- مقدمه چیدن
- گسترانیدن
- هموار کردن
تلفظ: | /tamhid/ |
اشتباه تایپی: | jlidn |
اشتباه املایی: | تمحید طمهید طمحید |
جمع: | تمهیدات |
تمهید به انگلیسی: | arrangement preparation manoeuvre skill expedient trick angle artifice booby trap maneuver ploy stratagem |
تمهید به عربی: | خطة , عدة |
(تَ ) [ ع ] (مص م) =
۱ – گسترانیدن
۲ – آسان ساختن
۳ – فراهم کردن
۱- آماده کردن
۲- مقدمه چیدن
۳- [قدیمی] آسان ساختن
۴- [قدیمی] گسترانیدن
۵- [قدیمی] هموار کردن
معنی تمهید در لغتنامه دهخدا
تمهید [ ت َ ] ( ع مص ) نیک گسترانیدن، گستردن || هموار و نیکو کردن کار را، راست کردن: و ترفیه درویشان و تمهید اسباب معیشت… به عدل متعلق است ( کلیله و دمنه ).
و نیز شاید بود که کسی را برای فراغ اهل و فرزندان و تمهید اسباب معیشت ایشان به جمع مال حاجت افتد ( کلیله و دمنه ). و کوشش اهل علم در ادراک سه مراد ستوده است : ساختن توشه آخرت و تمهید اسباب معیشت
هر دو به تقریر این حال و تمهید این قاعده پیش ایلک خان رفتند.
در ضبط احوال و کفالت امور و سیاست جمهور و تمهید بساط معدلت و تقریر مصالح مملکت یدبیضا نمود.
در ترتیب و تبجیل قدر و تمشیت کار و تمهید رونق او بهمه غایتی برسید ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 438 ).
|| عذر نهادن، عذر گسترانیدن.
– تمهید عذر: آوردن عذر، اظهار عذر، ساختن عذر:
مرا اندازه تمهید عذر آن کجا باشد
ولیکن چون کنم لنگی همی پوشم برهواری انوری
|| عذر نیوشیدن، قبول کردن عذر.
تمهیدی [ ت َ ] ( ص نسبی ) مأخوذ از تازی، ابتدایی و متعلق به مقدمه.
معنای مهد در لغتنامه دهخدا
مهد [ م َ ] ( ع مص ) گستردن، گستردن فراشی را و پای گذاشتن بر آن، گسترانیدن، مَهَدَ الفراش َ مهداً: گسترد فراش را و پای گذاشت روی آن، تمهید || ورزیدن و کار کردن، کسب کردن و عمل کردن.
مهد. [ م َ ] ( ع اِ ) گاهواره، منجک، هر موضعی که برای طفل مهیا سازند:
درمسجدند و ساخته چون مهد کودکان
هم آب خانه در وی و هم جای خوابشان خاقانی
دایه من عقل و زقه شرع و مهد انصاف بود
آخشیجان امهات و علویان آبای من خاقانی
از سر زلف تو بویی سربه مهر آمد به ما
جان به استقبال شد کای مهد جانها تا کجا خاقانی
بهر طفلان حق زمین را مهد خواند
شیر در گهواره بر طفلان فشاند مولوی
معنای مهد در فرهنگ معین:
(مَ ) [ ع ] (اِ) گهواره، بستر.
فرهنگ عمید:
گیاهی با شاخه های بلند و برگ های باریک که معمولاً در کشمیر می روید.
۱- گهواره
۲- مهدکودک
۳- [قدیمی] کجاوه
امهاد در لغتنامه دهخدا
امهاد [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ مُهْد، ج ِ مِهَدة، زمینهای بلند و یا زمینهای پست وهموار و نرم، امهاد [ اَ ] ( اِخ ) یوم الامهاد، یکی از جنگهای عرب است.
مطالب پیشنهادی
تمهید یعنی چه ?