حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « منگ » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (منگ یعنی چه ?).
Table of contents
معنی منگ
مترادف و معادل واژه منگ:
- بی حواس
- بی هوش
- پخمه
- پریشان
- حواس پرت
- خرفت
- کم هوش
- سرگشته
- گیج
- قمار
- خمیازه
- دهن دره
- احمق
تلفظ منگ: | /mang/ |
اشتباه تایپی: | lk’ |
منگ در حل جدول کلمات: | گیج |
منگ به انگلیسی: | bee dizzy giddy lightheaded vague comatose dazedly spaced-out fuddled confused woozy |
( ~ ) (اِ)=
۱ – قمار، قماربازی
۲ – روش، قاعده
۳ – بنگ، تخم شاهدانه
(مُ ) (اِ) زنبور عسل
(مَ ) (ص)=
۱ – کودن، کم هوش
۲ – دزد، راهزن
۳ – (عا) گیج، سرگشته
گیج، گول، احمق
قمار
= منگیدن
معنی منگ در لغتنامه دهخدا
منگ [ م َ ] ( اِ ) روش و قاعده و قانون، به معنی طرز و روش دنگ است نه منگ، جهانگیری این بیت بندار رازی را شاهد آورده:
رشیدی گوید: «به معنی طرز و روش «ینگ» است که بیاید نه «منگ » ولی جهانگیری «ینگ» را به همین معنی با شواهدی آورده.
منگ. [ م ِ ] ( اِ ) گنگ و آن لوله ای باشد بزرگ که کوزه گران به جهت مجرای آب از گل سازند و پزند. ممر آب که کوزه گران از سفال سازند و به آهک مضبوط کنند تا آب از میانش بگذرد و آن را به کاف فارسی «گنگ » نیز گویند.
|| قمار، قمارباز، قمارباز و قماربازی || لاف و گزاف و لاف زدن و گزاف گویی کردن، لاف و گزاف و لاف زدگی و گزاف گویی.
|| دزدو راهزن، لیکن به معنی دزد «شنگ» است. احتمال دیگر تصحیف خوانی «مشنگ» است به «مُنگ».
|| شکستن اندام یعنی نوعی خود را درهم پیچند که صدا از پشت و پهلو و شانه و گردن و اعضاء دیگر برآید || اشکیل ودغا و بازی دادن، اشکیل و دغا و فریب، اشکیل و دغا.
|| درخت بزرالبنج است چه بزرالبنج را تخم منگ خوانند، درخت بزرالبنج و تخم آن را تخم منگ گویند و آن دانه ای است که چون خورده شود عقل مختل گردد و منج معرب آن است و در قاموس آمده که منج دانه را گویند نه درخت را، درخت بزرالبنج، درخت بنگ که تخم آن را بزرالبنج گویند.
|| گیاه و روییدنی و رستنی، هر گیاه روییدنی و رستنی، و به معنی گیاه نیز آمده.
|| ریوند || ( ص ) گیج، گیج سرگشته || کسی که در برابر غلبه بیماری یا مسمومیت و نظایر آن گرفتار سرگیجه شده باشد یا در سر خود سنگینی احساس کند.
|| کم هوش. گول.
– منگ شدن: از کثرت هیاهو دماغ از درک بازماندن، منگ شدن سر ازاثر دود یا مخدری. سستی و ماندگی بسیار در سر پیدا آمدن، گیجی و سنگینی سخت که در سر پیدا آید از بسیاری آواز یا اندیشه ها یا از دود قلیان و جز آن.
منگ [ م ُ ] ( اِ ) غله ای باشد کوچکتر از ماش و سیاه رنگ بود و بعضی گویند نوعی حبوب است و آن سرخ رنگ میباشد و مشابهتی به نان خواه دارد اما بزرگتر از نان خواه است و خوردن آن عقل را مختل گرداند و آدمی را مست کند و گاهی در معاجین به کار برند. ماش سبز، به هندی ماش است.
|| مگس عسل و معرب آن منج است.
معنای منگیدن در لغتنامه دهخدا
منگیدن [ م َ دَ ] ( مص ) لندیدن آهسته آهسته و زیر لب سخن گفتن باشد از روی قهر و غضب، آهسته و زیر لب سخن گفتن:
این به منگیدن در زیر زبان
آن اسیران با هم اندر بحث آن
تا موکل نشنود بر ما جهد
خود سخن در گوش آن سلطان برد مولوی
پس همی منگید با خود زیر لب
در جواب فکرتم آن بوالعجب مولوی
|| از بینی حرف زدن، غنه، خَمْخَمه.
مطالب پیشنهادی
منگ یعنی چه ?
معنای رایج “منگ بودن” اشاره به وضعیتی است که در آن فرد به دلیل کمبود خواب، خستگی، مسمومیت، ضربه به سر، یا مصرف مواد مخدر یا الکل، دچار گیجی، سرگیجه، عدم تمرکز و اختلال در قضاوت و تفکر میشود. در این حالت، فرد ممکن است به سختی صحبت کند، تعادل خود را از دست بدهد، و به طور کلی تواناییهای شناختی و حرکتی او مختل شود.