حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « بنگاه » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (بنگاه یعنی چه ?).
Table of contents
معنی بنگاه
مترادف و معادل واژه بنگاه:
- آژانس
- سازمان
- موسسه
- جا
- ماوا
- مرکز
- مقام
- منزل
- خانه
- کاشانه
- دکان
- جای داد و ستد
- انبار
- جایی که نقد و جنس در آنجا نهند
تلفظ بنگاه: | /bongAh/ |
اشتباه تایپی: | fk’hi |
بنگاه در حل جدول کلمات: | موسسه |
بنگاه به عربی: | عمل کدمة معهد موسسة |
بنگاه به انگلیسی: | agency corporation establishment parlor parlour institution |
(بُ) (اِمر) =
۱ – سرای ، خانه
۲ – جای داد و ستد
۳ – سازمان، مؤسسه
۴ – انبار، مخزن
۵ – جای بند و ساز و برگ سپاه، ~ سخن پراکنی ایستگاه فرستندة رادیویی، ~ خیریه سازمانی که داوطلبانه به نیازمندان یاری می رساند، ~ شادمانی موسسه ای که در جش
۱- خانه
۲- انبار
۳- جای دادوستد
۴- سازمان، مؤسسه
معنی بنگاه در لغتنامه دهخدا
بنگاه [ ب ُ ] ( اِ مرکب ) مرکب از: بن + گاه، منزل و مکان، منزل، مسکن، جای باش:
بر آب فرات است بنگاه من
فردوسی
وز آنجا بدین بیشه بد راه من
ور دل و دین به تو آرند یقین دان که همی
رخت خربنده به بنگاه شتربان آرند. سنایی
به بنگاه خود هر کسی رفت باز
در اندیشه آن شغل را چاره ساز نظامی
ز بنگاه حاتم یکی نیکمرد
طلب ده درم سنگ فانیذ کرد سعدی
|| مایملک، به اعتبار جای و محل که در آنجا نقد و جنس گذارند :
به جای یکی ده بیابی ز شاه
مکن یاد بنگاه توران سپاه فردوسی
بنگاه تو سپاه زمستان بغارتید
هم گنج شایگانت و هم در شاهوار منوچهری
بنگاه صبر و خرمن دل را بجملگی
کردم بجهد با هم و درهم بسوختیم خاقانی
کنون رخت و بنگاهت آنجا رسید
که نتواندش کاروانها کشید نظامی
شمع و قندیل باغها مرده
رخت بنگاه باغبان برده نظامی
– بار و بنگاه: چیزهای قابل حمل مانند چادر و خیمه و دیگر اسباب و لوازم سفر.
|| مقام، مرکز، مستقر:
ز بنگاه جگرتا قلب سینه
بغارت شد خزینه بر خزینه نظامی
|| آبادی، ده، در کرمان هنوز هم بمعنی آبادی و ده مستعمل است || سازمان، مؤسسه، فرهنگستان ایران این کلمه را معادل مؤسسه پذیرفته است و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 127 شود || خیمه و خرگاه.
|| طایفه، قبیله، رهط: به قریش اندر چهار بنگاه ، هر یک قبیله ای بودند، بنی هاشم و بنی امیه و بنی زهره و بنی مخزوم، پس دیگر روز [پیغمبر] به کوه صفا شد و بانگ کرد چنانکه همه مکیان شنیدند و از هر بنگاهی از قریش بر او گرد آمدند، و از هر بنگاهی دو مرد برخاستند… و سوی ابوطالب شدند.
خانه ای آب بود دور از راه
بود از آن خانه آب آن بنگاه نظامی
پس از سالی رکاب افشاند بر راه
سوی ملک سپاهان راند بنگاه نظامی
|| جایی که نقد و جنس در آنجا نهند، جایی که نقد و جنس در آن نهند، و این لغت در اصل بنه گاه بوده یعنی جای نهادن اسباب نقد و جنس، در این صورت بضم صحیح نخواهد بود بلکه بکسر اول است چه بِنِه یعنی بگذار، جایی را گویند که زر و رخت در آنجا نهند، جای بنه:
بتاراج شد بوم و بنگاه و رخت
بشورید بر ما به یکباربخت
فردوسی
خود بنه و بنگاه من در نیستی است
یک سواره نقش من پیش ستی است مثنوی چ خاور ص 197
|| انبار، مخزن || صندوق، صندوق آهنین || چنداول لشکر.
– بنگاه لشکر: ساقه جیش، مؤخره جیش، مقابل مقدمةالجیش ( یادداشت بخط مؤلف ) :
چو نزدیک بنگاه لشکر شدند
پذیره سپهبد سپاه آمدند.
فردوسی
مطالب پیشنهادی
- انگ یعنی چه ?
- ترازنامه در جدول چیست ?
- بنکدار یعنی چه ?
- اختلاس یا اختلاص ?
- چه مغازه ای سود بیشتری دارد?
بنگاه یعنی چه ?