حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « رفعت » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (رفعت یعنی چه ?).

معنی رفعت
معنی رفعت

معنی رفعت

مترادف و معادل واژه رفعت:

  • ارتفاع
  • اوج
  • بزرگی
  • بلندی
  • تعالی
  • شرف
  • بزرگواری
  • افراشتگی
  • علو
  • والایی
  • فر
  • برتری مقام و موقعیت
تلفظ:/raf~at/
اشتباه تایپی:vtuj
رفعت به عربی:ارتفاع
انتشاء
قوام
منوال
رفعت به انگلیسی:elevation
grandeur
high
high-ness
loftiness
sublimity
tallness
high position
dignity
معنی رفعت
معنی رفعت در لغتنامه معین ?

(رَ عَ ) [ ع ] =
۱ – (مص ل) بلندمرتبه شدن
۲ – (اِمص) والایی، بزرگواری

معنی رفعت در فرهنگ عمید ?

۱. [مجاز] بلندقدر شدن، بلندمرتبه شدن
۲. بلندی، افراخته بودن

معنی رفعت در لغتنامه دهخدا

معنای رفعت [ رَع َ ] ( ع اِمص ) رِفعَت.

رفعت [ رِ ع َ ] ( ع اِمص ) یارَفعَت، بلندی و ارتفاع و افراشتگی، بلندی، بلندی، سمو، سموخ، علاء، رفعت که اغلب به فتح «راء» تلفظمی شود به کسر است: در سه کار اقدام نتوان کرد مگر به رفعت همت عمل سلطان.

روی فلک از رفعت چون پشت فلک کردی
چون قطب فروبردی مسمار جهانداری خاقانی

از فقر رو کردم سیه عطار را کردم تبه
رفعت رها کردم به ره از خویش بیرون آمدم. عطار

به رفعت محل ثریا ببرد ( بوستان ).
– بارفعت: رفیع، بلندپایه :

چون قدر تو نیست چرخ بارفعت
چون طبع تو نیست بحر بی پهنا مسعودسعد

رفعت جوی: برتری طلب، افزون طلب، برتری جوی، که برتری و والایی بجوید:

مرا به دولت تو همتی است رفعت جوی
نه در خور نسب و نه سزای مقدار است خاقانی

رفعت قدر: بلندپایگی. بلندی مقام و رتبه:

خطبه به نام رفعت قدرش همی کند
دراوج برج جوزا بر منبر آفتاب خاقانی

|| ترقی، برشدگی.

|| بزرگی و جاه و جلال و بزرگواری و علّو، برتری و سرافرازی، شرف، بلندی قدر، بلندقدری، بلندقدر شدن، والا قدری، برتری. بری. خلاف ضعف. نقیض ذلت. بلندپایگی، بزرگواری، علّو، بلندقدری، والایی، کبر، رفعت و بلندی و عظمت:


لافد زمانه ز اقلیم در دومان رفعت
کز ملت مسیحا خود قیصری ندارم خاقانی

بل که ز جوزا جناب برد به رفعت
خاک جناب ارم صفای صفاهان خاقانی

صخره برآورد سر رفعت چومصطفی
شکل قدم به صخره صما برافکند خاقانی

شاخش جلال و رفعت بر داده طوبی آسا
طوبی به غصن طوبی گر زین صفت دهد بر خاقانی

تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت سعدی

رفعت [ رِ ع َ ] ( ع مص ) بلند گردیدن کسی در حسب و نسب خود، بلند قدر و مرتبه شدن || نرم و تنک گردیدن جامه.

معنای رفعتی در لغتنامه دهخدا

رفعتی [ رِ ع َ ] ( اِخ ) میرزا ابراهیم رفعتی از گویندگان متأخر ایران و از مردم تبریز بود. برای سیاحت به هندوستان سفر کرد. بیت زیر در وصف شهر کشمیر از اوست :

چنان لطیف زمینی که همچو دانه در
درو چو قطره ای افتد بغلطد از تدویر ( از قاموس الاعلام ترکی ج 3 )

مطالب پیشنهادی

معنی رفعت چیست ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.8 تعداد آرا: 235

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir