شاید شما هم در مورد نوشتن مکث یا مکس دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم.
Table of contents
معنی مکث
مترادف و معادل واژه مکث:
- درنگ کردن
- آرامش
- ایست
- تأمل
- تأنی
- وقار
- توقف
- ثبات
- سکته
- طمأنینه
- نرمش
- درنگ
- وقفه
تلفظ: | /maks/ |
مکث به عربی: | اقامة توقف فترة متنفس مهلة |
مکث به انگلیسی: | rest halt hesitation interregnum interval lapse pause respite stop letup halt(ing) |
(مَ ) [ ع ] (مص ل) درنگ کردن
درنگ کردن
معنی مکث در لغتنامه دهخدا
معنای مکث [ م َ / م ِ / م ُ /م َ ک َ ] ( ع مص ) درنگ کردن، درنگ کرن و انتظار نمودن، مکیثی [ م ِ ک کی ثا ]، مِکّیثا، مُکوث، مُکثان.
مکث [ م ِ / م ُ / م َ ] ( ع اِمص ) درنگ، درنگ با انتظار.
– علی مکث ؛ بادرنگ و بامدت. ( ناظم الاطباء ).
مکث [ م َ ] ( ع اِمص ) درنگ و انتظار، ایست، تربص:
وز غلو خلق و مکث و طمطراق
تافت بر آن مار خورشید عراق مولوی
مکث زر پیش تو چون مکث جنب در مسجد
هست در مذهب مفتی سخای تو حرام وحشی
طول المکث: درنگ طولانی، بسیار ماندن: طول المکث دختران در خانه پدران بدان آب زلال مشبه است که در آبگیر زیاده از عادت بماند ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 68 ).
– مکث کردن: درنگ کردن و انتظار کشیدن: یعقوب چون به کنعان رسید دوسه روزی مکث کرد( قصص الانبیاء ص 86 ).
معنی مکس
مترادف و معادل واژه مکس:
- حداکثر (max زبان انگلیسی)
- تشویق کردن در بیع
- باج گرفتن
- خراج گرفتن
- گرد آوردن مال
- زیان آوردن
معنی مکس در لغتنامه معین:
(مَ ) [ ع ] (مص ل) =
۱ – گرد آوردن مال
۲ – باج گرفتن
۳ – زیان آوردن
معنی مکس در لغتنامه عمید:
باج، عوارض گمرکی
مکس در لغتنامه دهخدا
مکس [ م َ ]( ع اِ ) باج و عشر، باج و خراجی که راه داران می گیرند. ج مکوس، باج، مالی که از تجار در مراصد گیرند، گمرک، عوارض، باج ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): این خطاب با اصحاب مکس است ، عشار را می گوید که بر سر راه نشیند و مردم را ترساند و باج ستاند.
این صدّ از سبیل از بهر آن گفت که در مکس که عشار ستاند قطعافتد سبیل را.
|| دراهم که در بازار از بایع می گرفتند در جاهلیت یا دراهم که عامل صدقه بعد از فراغ از صدقه می گیرد، در مصباح آمده :مکس غالباً به معنی آنچه اعوان سلطان به ستم در موقع خرید و فروش گیرند گفته شود.
– صاحب المکس ؛ مَکّاس و در حدیث است : «لایدخل صاحب المکس الجنة»، و رجوع به مَکّاس و مکوس شود.
|| رسوم و رجوع به مَکِس شود || زیان || ستم و ظلم.
|| ( مص ) تشویش کردن در بیع || کم نمودن ثمن، کم کردن قیمت و بها را.
|| گرد آوردن مال را || باج بستدن و جبایت کردن، باج وخراج گرفتن || زیان آوردن || ستم کردن || کم کردن چیزی را.
مکس [ م َ ک ِ ] ( اِ ) به معنی باج و دستوری و راهداری و امثال آن باشد و آن را مکیس هم می گویند، رسوم و دستوری و باج و راهداری و مانند آن، عربی است.
مکس [ م ُ ]( اِخ ) موضعی است در ارمنستان از ناحیت بسفرجان به نزدیک قالیقلا، قصبه ای است در ولایت وان ، ناحیتی است کوهستانی.