شاید شما هم در مورد نوشتن اداره جات یا ادارات دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم (اداره جات یا ادارات ?).

املای درست این واژه « ادارات » می‌باشد، نوشتن و تلفظ آن به صورت « اداره جات » نادرست است .

اداره جات یا ادارجات
اداره جات یا ادارجات

معنی ادارات

مترادف و معادل واژه ادارات:

  • جمع اداره
  • سازمان ها
  • اداره ها
لغتنامه دهخدا:ادارات [ اِ ] ( ع اِ ) ج ِ ادارة.
تلفظ:/~edArAt/
معنی ادارات

ننويسيمبنويسيم
اداره جاتاداره ها – ادارات
كارخانجاتكارخانه ها
ادويه جاتادويه – انواع ادويه
دسته جات – دستجاتدسته ها
مرباجاتمرباها – انواع مربا
نوشته جاتنوشته ها
ترشيجاتترشي ها – انواع ترشي
سبزيجاتسبزی ها –  انواع سبزي
ميوه جاتميوه ها – انواع ميوه
حواله جات – حوالجاتحواله ها
شيرينی جاتشيريني ها – انواع شيريني
طلاجاتانواع زيورطلا
عتيقه جاتعتيقه ها
جمع های اشتباه در زبان فارسی

معنی اداره در لغتنامه دهخدا

اداره [ اِ رَ ] ( ع مص ) اِدارت، گردانیدن، بگردانیدن، گرداندن: در مداومت کؤس و اقداح و ادارت کاسات از دست سُقات…

الا یا ایهاالساقی اَدِرْ کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

حافظ

|| گردیدن || گرد کردن، گردگردانیدن، چرخاندن، چرخانیدن || مبتلا بعلت دوار شدن || نگریستن درکار تا داند چگونه انجام کند آنرا.

|| کارگردانی || اداره کردن: قوام دادن، نظام دادن، گرداندن، چرخاندن، مستقیم کردن، تنظیم کردن، رتق و فتق دادن، نظم و نسق دادن، تولیت کردن، متولی بودن، ولایت راندن. قیادت کردن: اداره کردن شغلی را؛ راندن آن شغل را، راه بردن.

اداره [ اِ رَ / رِ ] ( اِ ) دیوان حکم باشد یعنی بارگاه. شهید گوید: همی فزونی جوید اداره بر افلاک و به این معنی بمد الف نیز آمده ( از فرهنگی خطی منسوب به اسدی ). ولی بی شک این کلمه در شعر شهید اَواره است اصل اَوارِجه عربی.

|| دفتر حساب که محاسبات پراکنده بر آن نویسند و ادارچه نیز گفته اند و به این معنی به مد الف نیز آمده:

بس دیر نمانده ست که ملک ملکان را
آرند بدیوان تو اداره و دفتر معزی

ولی صحیح کلمه اَواره است.

اداره [ اِ رَ / رِ ] ( از ع ، اِ ) قسمتی از وزارتخانه، هر وزارتخانه به چند اداره و هر اداره به چند دائره منشعب شود. ج ، اِدارات.
– اداره ٔمحاسبات
اداره مدعی العمومی ابتدائی
اداره مدعی العمومی استیناف
– اداره ٔممیزی

معنی اداره در لغتنامه معین

( اِ رِ ) [ ع ادارة ] =

۱ – (مص م) نظام دادن، گرداندن کار

۲ – (اِ) بخشی از هر وزارتخانه که مسئولیت انجام دادن بخشی از کارهای دولتی را به عهده دارد

معنی اداره در فرهنگ عمید

۱- نهادی دولتی برای انجام کارها و وظایف مشخص که یک رئیس و چند دایره و شعبه دارد و تابع یک وزارتخانه است.
۲- (اسم مصدر ) گرداندن امور، مدیریت: ادارهٴ زندگی.
* اداره شدن: (مصدر لازم ) انجام شدن.
* اداره کردن: (مصدر متعدی ) گرداندن امور، مدیریت.

مطالب پیشنهادی

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 458

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir