رسول نجفیان نامی آشنا در عرصه هنر ایران است. او در قامت یک بازیگر، شاعر و خواننده، طیف وسیعی از مخاطبان را به خود جذب کرده و در هر حوزه آثار ماندگاری از خود به یادگار گذاشته است. در این نوشتار، به بیوگرافی رسول نجفیان و مروری بر فعالیتهای هنری او میپردازیم.
Table of contents
نام نام خانوادگی: | رسول نجفیان Rasoul Najafian |
تاریخ تولد: | 28 دی 1330 January 19, 1952 |
سن رسول نجفیان: | 72 سال و 10 ماه |
محل تولد: | تهران |
فرزندان: | آهو کاوه |
رسول نجفیان
رسول نجفیان، زاده ۲۸ دی ماه سال ۱۳۳۰ در شهر همدان، بازیگری توانمند، خوانندهای خوشصدا و شاعری صاحبذوق است. او که در کنار بازیگری، نوازندگی سه تار را نیز به زیبایی تمام به اجرا در میآورد، فارغ التحصیل رشته روانشناسی از بخش علوم تربیتی مدرسه عالی پارس در سال ۱۳۵۶ میباشد.
زادگاه من چهارراه عزیزخان در قلب تهران است. پدر و مادرم اما اصالتاً اهل روستای رباط در منطقه شورینِ همدان هستند. ریشه ما به ایل بختیاری میرسد که در زمان صفویه به همدان کوچ کرده و در دامنه کوه الوند سکونت گزیدند.
داستانی از دلدادگی به موسیقی
نغمههای لالایی مادربزرگم، نخستین نواهایی بودند که در گوشم طنین انداز شدند و جرقهی عشق به موسیقی را در وجودم روشن کردند.
صدای گرم و دلنشین “بیبی گلزار”، در حین خواندن شعر و لالایی، مرا به دنیای سحرآمیز موسیقی رهنمون میکرد. گویی هر کلمه و هر لحن، رنگ و بویی خاص به خود داشت و دریچهای نو به سوی کشف و شهود در من میگشود.
علاوه بر مادربزرگم، پدرم نیز مشوق من در این مسیر بود. او با تشویقها و حمایتهای خود، بال و پر پرواز را به من بخشید تا در دنیای موسیقی به پرواز درآیم.
کشف استعداد رسول نجفیان در دوران نوجوانی توسط معلمی دلسوز
دوران نوجوانی و بذرهای هنر در مکتبخانه:
در سنین ۱۲ تا ۱۵ سالگی، در دورهای حساس بین مقطع دبستان و دبیرستان، معلمی داشتم که نقش بسزایی در کشف استعداد و شکوفایی من در عرصه هنر داشت. ایشان که روحانی بودند، در کنار آموزش دروس مذهبی، بر اجرای نمایشهای برگرفته از این داستانها تأکید میکردند. این امر فرصتی مغتنم برای من بود تا در سنین پایین با مفاهیم نویسندگی، کارگردانی و بازیگری آشنا شوم و ذوق و استعداد خود در این زمینهها را پرورش دهم.
معلمی دلسوز و خاطرهای ماندگار:
معلم روحانی من چهرهای نورانی و مهربان داشت. خاطرم هست که لبه آستین ایشان همیشه پاره بود. با وجود فقر مادی، ایشان معلمی بزرگوار و دلسوز بودند و من همیشه قدردان زحمات و تعالیم ایشان خواهم بود. دعاگوی سلامتی و طول عمر ایشان هستم.
نقش معلم در شکوفایی استعداد:
بیشک، این معلم دلسوز نقشی اساسی در کشف استعداد من و گرایش من به عرصه هنر داشتند. تشویق ایشان به اجرای نمایش و خلق آثار هنری، دریچهای نو به دنیای من گشود و مسیر زندگیام را به سمت و سوی هنر و فرهنگ هدایت کرد.
در دریای هنر غوطهور
رسول نجفیان از همان ابتدا در میان هنرهای مختلف احاطه شده بود. همزمان با نواختن دوتار زیر نظر استاد مهرتاش، در کلاسهای تئاتر اسکوئیها نیز فنون نمایش را میآموخت. این غوطهوری در هنر، او را به سمت سینمای آزاد رهنمون کرد، جایی که با ساخت فیلمهایی همچون “هاپولی جان” که افتخار کسب رتبه نخست در آسیا را به خود اختصاص داد، استعداد خود را به اثبات رساند.
رسول نجفیان: قدم در دنیای بازیگری
آغاز کار در تئاتر:
ذوق و شوق رسول نجفیان برای بازیگری در دوران دبستان با الهام از روش تدریس معلم روحانی اش شکوفا شد. این علاقه او را به سمت هنرکده تئاتر آناهیتا در سال ۱۳۴۸ کشاند و در آنجا به طور رسمی فعالیت خود را در عرصه ی تئاتر آغاز کرد.
ورود به سینما:
در سال ۱۳۶۳، رسول نجفیان با بازی در فیلم “صف” به کارگردانی علیاصغر عسگریان، قدم به دنیای سینما گذاشت. در این فیلم، او در کنار هنرمندان نامداری چون عنایت الله شفیعی و حسن پورشیرازی ایفای نقش کرد و بدین ترتیب، رسما به عنوان یک بازیگر به جامعه ی سینمای ایران معرفی شد.
نکات قابل ذکر:
- می توان از کلمات و جملات مترادف و رساتر برای جذاب تر کردن متن استفاده کرد.
- لحن متن را می توان با توجه به مخاطب و موضوع، رسمی یا غیر رسمی انتخاب کرد.
- در صورت تمایل می توان به جزئیات بیشتری از اولین تجربه ی تئاتری و سینمایی رسول نجفیان اشاره کرد.
بعد از انقلاب در کنار حسین پناهی
با فرا رسیدن انقلاب، فرصتی برای رسول نجفیان فراهم شد تا به عرصه تلویزیون راه یابد. این اتفاق، در سایه آشنایی او با دو شخصیت برجسته، زنده یاد حسین پناهی و جناب آقای ميرباقری رقم خورد.
همکاری این سه هنرمند خلاق، منجر به خلق تله تئاترهایی ماندگار در سالهای 62 و 63 شد. حسین پناهی قلم توانای خود را به کار میگرفت و نگارش فیلمنامه را به عهده داشت و رسول نجفیان با هدایت هنرمندانه خود، سکان هدایت این آثار را در مقام کارگردان بر عهده داشت.
درخشش در سکوی پرتاب
ستاره ای در حال طلوع:
در سال ۱۳۶۸، با بازی در فیلم “دزد عروسکها” در کنار چهرههای شناختهشدهای مانند اکبر عبدی و آزیتا حاجیان، برای اولین بار درخشش خود را به رخ مخاطبان کشید. این تجربه، سکوی پرتابی برای این بازیگر جوان بود تا در سال ۱۳۷۹ با حضور در سریال پرمخاطب “مسافر ری” به اوج شهرت و محبوبیت خود برسد.
ازدواج و تشکیل خانواده رسول نجفیان
رسول نجفیان در دوران تحصیل در رشته روانشناسی در دانشگاه، با همسرش آشنا شد. عشق و علاقه این دو در بحبوحه ی مبارزات انقلاب در سال ۱۳۵۷ به ثمر نشست و به ازدواجشان منجر شد. حاصل این ازدواج، دو فرزند به نامهای آهو و کاوه است.
فرزندان
- آهو نجفیان: دختر رسول نجفیان، در رشته ادبیات عرفانی در دانشگاه استنفورد انگلستان به درجه دکترا نائل آمده است.
- کاوه نجفیان: پسر رسول نجفیان در زمینه گرافیک فعالیت میکند.
آلبوم رسول نجفیان
نجفیان در عرصه موسیقی نیز فعالیت دارد و تاکنون آلبومهای “بیبی جان، آهوی زخمی”، “ذوالجناح میآید بیسوار”، “با عاشورا میگریم” و “کوچه پس کوچهها” را به انتشار رسانده است. ترانه “رسم زمونه” از ترانههای بسیار مشهور او در سال ۱۳۷۴ به شمار میرود.
سرودن آهنگ رسم زمونه
این ترانه برگهای از خاطرات دوران کودکی و نوجوانی من است.
مرگ عزیزانم، از جمله پدر، مادر و برادر، و همچنین تخریب خانه پدری در میدان حسن آباد بیست سال پیش، جرقهای برای خلق این اثر شد.
این اتفاقات تلخ، حس گذرا بودن زندگی و پوچی دنیا را در من زنده کرد و مرا به سرودن شعری در این باره واداشت.
پشتکار و اعتماد به نفس: درسهایی از پدر
در دوران کودکی، به دلیل شیطنت و بازیگوشی، دو سال تحصیلی را از دست دادم. اما پدرم هرگز مرا سرزنش نکرد. او با حمایت و تشویقهای خود، به من انگیزه میداد تا به دنبال علایق و استعدادهایم باشم. جملهی همیشگی او این بود: “پسرم دنبال کاری برو که دوستش داری.”
این جملهی ساده، دریچهای جدید به دنیای من گشود و به من قدرت و اعتماد به نفس لازم برای دنبال کردن آرزوهایم را داد.
همواره سپاسگزار پدر و مادرم هستم که با صبر و حوصله و حمایتهای بیدریغشان، مرا در مسیر درست زندگی هدایت کردند.
سریال های تلویزیونی رسول نجفیان
سال | نام |
---|---|
١۴٠۲ | زندگی پس از زندگی |
١۴٠١ | مسافران شهر |
١۴٠٠ | روزگار جوانی ٣ |
١۴٠٠ | زندگی زیباست |
۱۳۹۸ | ستایش ۳ |
۱۳۹۸ | از یادها رفته |
۱۳۹۷ | زندگی از نو |
۱۳۹۴–۱۳۹۵ | معمای شاه |
۱۳۹۴ | در حاشیه |
۱۳۹۱ | مستند «رسم زمونه» |
۱۳۸۹–۱۳۹۰ | تلهفیلم «ترم زمستانی» |
۱۳۸۹ | تلهفیلم «جایی برای اشتباه نیست» |
۱۳۸۸ | تلهفیلم «روز از نو» |
۱۳۸۷ | آواز در باران |
۱۳۸۶–۱۳۸۷ | مرد هزارچهره |
۱۳۸۸ | تلهفیلم «بیبی خاتون» |
۱۳۸۶ | تلهتئاتر «افسانههای جاودان ایران» |
۱۳۸۶ | تلهتئاتر «مهمانی درندگان» |
۱۳۸۳–۱۳۸۴ | سریال عسلها و مثلها |
۱۳۸۲–۱۳۸۳ | کاکتوس – سری سوم |
۱۳۷۸–۱۳۸۱ | روشنتر از خاموشی |
۱۳۷۸ | داروخانه پرماجرا |
۱۳۷۹ | مسافر ری |
۱۳۷۹ | تلهتئاتر «رستم و سهراب» |
۱۳۷۹ | کاکتوس – سری دوم |
۱۳۷۷ | کاکتوس – سری اول |
۱۳۷۷ | ماجراهای خانواده تمدن (سری اول) |
۱۳۷۵–۱۳۷۶ | تهران ۱۱–۵۹۵ ج ۴۸ |
۱۳۷۴ | داستان یک شهر |
۱۳۷۴ | آشپزباشی و قبله عالم |
۱۳۷۴ | تلهتئاتر «راننده تاکسی» |
۱۳۷۳ | همسران |
۱۳۶۷–۱۳۶۹ | رعنا |
۱۳۶۵–۱۳۶۶ | گرگها |
۱۳۶۳–۱۳۶۶ | کوچک جنگلی |
۱۳۷۱–۱۳۷۲ | آپارتمان |
۱۳۷۱ | آخرین سند |
۱۳۷۱ | چشمه زندگی |
۱۳۶۹–۱۳۷۰ | پاپیچ |
۱۳۶۹–۱۳۷۰ | نمایشهای طنز |
۱۳۶۹ | آرایشگاه زیبا |
۱۳۶۶ | تلهتئاتر «اقدام به قتل» |
۱۳۶۶ | تلهتئاتر «قصه بلیطهای لعنتی» |
۱۳۶۶ | تلهتئاتر «سیاهی لشکر» |
۱۳۶۶ | تلهتئاتر «عزیز گلاب خانم» |
۱۳۶۶ | تلهتئاتر «باجناقها (مجموعه تلویزیونی ۱۳۶۶)» |
۱۳۶۶ | تلهتئاتر «به سبک آمریکایی» |
۱۳۶۵ | تلهتئاتر «طاق نصرت» |
۱۳۶۵ | تلهتئاتر «تصادفیها» |
۱۳۶۴ | تلهتئاتر «دو مرغابی در مه» |
۱۳۶۴ | تلهتئاتر «آسانسور» |
۱۳۶۴ | تلهتئاتر «طنزهای آنتوان چخوف» |
۱۳۶۴ | تلهتئاتر «منبع موثق» |
۱۳۶۳ | تلهتئاتر «آینه خیال» |
۱۳۶۳ | طالب |
رسول نجفیان در برنامه زندگی پس از زندگی
در سن 16 سالگی، رسول نجفیان، بازیگر نام آشنا، تجربه ای هولناک را پشت سر گذاشت. مسمومیت شدید با بامیه او را راهی بستر بیماری کرد و تب و لرز شدیدی تمام وجودش را فرا گرفته بود. حدود یک ماه با این عذاب دست به گریبان بود و امیدی به بهبودی او نمیرفت.
نقطه عطف این ماجرا زمانی بود که پزشک برای تسکین درد او آمپول تجویز کرد. تزریق آمپول لرز شدیدی را به همراه داشت و رسول در این حین حس عجیبی را تجربه کرد. گویی از زمین کنده شده و به پرواز درآمده بود. وحشت تمام وجودش را فرا گرفته بود و فریاد میزد که او را بگیرند چرا که در حال سقوط است.
اما این سقوط، سقوطی معمولی نبود. رسول در حال اوج گرفتن بود و حس سبکی مطلقی تمام وجودش را فرا گرفته بود. او با چشمان خود نظارهگر دور شدن تخت بیمارستانی بود که بر روی آن خوابیده بود.
رسول در ادامه این تجربه شگفتانگیز میگوید: “حس عجیبی بود. تمام دردهایم ناپدید شده بود و آرامشی عمیق بر من سایه افکنده بود. روح من از سقف عبور کرد و در آن لحظه غرق در لذت بودم. حتی از داروخانه بیرون آمدم و نردبان سیاهی که در پشت بام حمام محله بود را دیدم.”
این حمام محلی ممنوعه بود و به دلیل بحثی ناموسی، هیچ کس اجازه رفتن به پشت بام آن را نداشت. رسول پس از بهبودی، زمانی که از این نردبان سیاه برای دوستانش تعریف کرد، با واکنش تندی از سوی اوستا حمامی روبرو شد. اوستا با لحنی عصبانی به رسول گفت که حق رفتن به پشت بام را نداشته است و حرفهای رسول را باور نمیکرد.
اما تجربه رسول واقعیتر از آن بود که بتوان آن را انکار کرد. او در آن لحظات مرگبار، نه تنها نردبان سیاه را دیده بود، بلکه جزئیات دقیق دیگری مانند درختان پربرگ تابستان و توتها و کرمهای ابریشم را نیز به وضوح مشاهده کرده بود.
پس از این تجربه، رسول به تدریج سنگینی دوباره بر وجودش غالب شد و حس سبکی مطلق از او ربوده شد. گویی ده پهلوان با گذاشتن ده گونی بر دوش او، او را به زمین بازگرداندند.
چشمانش را که باز کرد، پزشک معالجش را در مقابل خود دید. پزشک با نگرانی گفت که رسول برای لحظهای از دنیا رفته بود و او فکر میکرد که او فوت شده است.
تجربه نزدیک به مرگ رسول نجفیان، سفری شگفتانگیز به ورای پرده هستی بود. سفری که او را با ابعاد ناشناختهای از وجود انسان و جهان هستی آشنا کرد و درسهای ارزشمندی را برای او به ارمغان آورد.
اینستاگرام رسول نجفیان
جهت مشاهده پیج اینستاگرام رسول نجفیان بر روی لینک زیر کلیک کنید:
https://www.instagram.com/rasoulnajafian/?hl=fa
بیوگرافی رسول نجفیان و همسرش
رسول نجفیان در زندگی پس از زندگی خاطره بسیار جالبی تعریف کردند
خدا حفظشون کنه که با سخاوتمندی این تجربه سخت رو برای همه علنی کردند