شاید شما هم در مورد نوشتن گزارش یا گذارش دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب معنی هر واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( گزارش یا گذارش ? )
املای صحیح این واژه « گزارش » میباشد ، و « گذارش » املای اشتباه است .
گزارش
معنی باران :
- اعلام
- اعلامیه
- اعلان
- بیانیه
- تفسیر
- خبر
- رپرتاژ
- شرح
- نقل
- بیان اظهار
کلمه : | گزارش |
اشتباه تایپی : | ‘chva |
آوا : | gozAreS /gozAreS/ |
نقش : | اسم |
گزارش به انگلیسی : | report Commentary Recital Story |
گزارش به ایتالیایی : | verbale |
گزارش در حل جدول : | راپرت |
گزارش به آلمانی : | Angabe (f) Bericht (m) Erzählung (f) Etage (f) Geschichte (f) Konto Rechnung (f) Schwank (m) Stockwerk (n) Ho.rend [adjective] |
گزارش در لغتنامه دهخدا
گزارش. [ گ ُ رِ ] (اِمص ) (از: گزار + ش ، پسوند اسم مصدر) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تعبیر خواب را گویند. (برهان ). و بیان امور گذشته. (آنندراج ) :
همه خوابها پیش ایشان بگفت
نهفته برون آورید از نهفت
کس آن را گزارش نیارست کرد
پراندیشه شدشان دل و روی زرد.فردوسی
مر این خوابها را بجز پیش اوی
مگوی و ز نادان گزارش مجوی.فردوسی
و مر انگشتری را… ملوک را به ولایت و ملک گزارش کنند و دیگر مردمان را بر عمل و صناعت و گروهی را بر کرامت بزرگان. (نوروزنامه ). || شرح و تفسیر و عبارت هم آمده است. (برهان ) :
مرین دین به را بیاراستند
از این دین گزارش همی خواستند.فردوسی.
چو آن ترکیب را کردند خارش
گزارنده چنین کردش گزارش.نظامی.
پازند گزارش کتاب صحف ابراهیم است و ابستا گزارش آن. (صحاح الفرس ).
|| گفتن و ادا کردن سخن. رجوع به گزاردن شود. || پیش کش. || گذشتن. (برهان ). به این معنی گذارش است. || عبور کردن. به این معنی گذارش است. || تجاوز نمودن. || ترک کردن. (آنندراج ).
معنی گزارش در فرهنگ معین
گزارش(گُ رِ) (اِمص .)
۱ – تعبیر خواب .
۲ – شرح و تفسیر.
۳ – بیان ، اظهار.گزارش دادن( ~ . دَ) (مص م .) خبر رساندن .گزارش کردن( ~ . کَ دَ) (مص م .) شرح و تفسیر کردن .
معنی گزارش در فرهنگ فارسی عمید
گزارش شرح و تفسیر قضیه ، شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجام یافته.
گزارش دادن: (مصدر متعدی) اطلاع دادن، خبر دادن.
گزارش کردن: (مصدر متعدی)
۱. بیان کردن.
۲. تفسیر کردن، شرح دادن.
معنی کلمه گذارش
گذارش . [ گ ُ رِ ] (اِمص ) گذشتن . || ترک دادن . || گذرانیدن . (برهان ).