حتما برای شما هم پیش آمده است عبارت « نیاز مبرم » را مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید ، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . ( نیاز مبرم یعنی چه ? )
نیاز مبرم به معنی نیاز شدید و ضروری می باشد . زمانی که نیاز شدید به چیزی وجود داشته باشد میگویند نیاز مبرم وجود دارد .
مثال :
من این ماه به اضافه کاری نیاز مبرم دارم .
- نیاز فوری
- نیاز ضروری
- نیاز شدید
معنی مبرم
- ملالت آور
- بی مزه گوی
- مردلئیم وحریص
- محکم
- ثابت
- قاطع
- استوارشده
- بسیار
- زیاد
- شدید
- وافر
- سخت
- محکم
- استوار
- رسن
- طناب
- لئیم
- ملالت آور / بیمزه گوی : طمع دارم بفضل ایشان که مرا از مبرمان نشمرند .
- الحاح کننده تقاضا کننده .
- استوار محکم .
- جامه ای که دو تا بافته باشند
معنی مبرم در لغتنامه معین
(مُ رَ) [ ع . ] 1 – (اِمف .) استوار، محکم . 2 – (ص .) (فا.) زیاد، وافر. 3 – (اِ.) پارچه ای که دو بافته باشند. 4 – رسن دو تا، برهم تافته .
معنی مبرم در لغتنامه دهخدا
مبرم . [ م ُ رِ ] (ع ص ) به ستوه آرنده . ملول کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسم فاعل ابرام بمعنی ملالت آوردن از ماده ٔ «برم » به دو فتحه بمعنی ملالت . (قاموس ، از حاشیه ٔ بیهقی چ فیاض ) : طمع دارم به فضل ایشان که مرا از مبرمان نشمرند که هیچ چیز نیست که بخواندن نیرزد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 11).
این حدیث بر دار کردن حسنک به پایان آوردم و چندقصه و نکته بدان پیوستم سخت مطول و مبرم ، در این تألیف . و خوانندگان مگر معذور دارند و عذر من بپذیرندو از من به گرانی فراستانند. (تاریخ بیهقی ایضاً 196).
|| مرد لئیم و حریص .
|| بی مزه گوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
|| مأخوذ ازتازی ، استوار و محکم . و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
|| سخت . (ناظم الاطباء).
– مرض مبرم ؛ بیماری سخت . (ناظم الاطباء).
– قضای مبرم ؛ سرنوشت تغییرناپذیر. (ناظم الاطباء).
|| چیننده ٔ بر عضاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). چیننده بار درخت پیلو. (ناظم الاطباء).
|| برمه گر یا آنکه به جهت ساختن برمه از کوه سنگ کند. (منتهی الارب )(آنندراج ). صانعالبرمه . (اقرب الموارد).
سازنده ٔ دیگ سنگین و آنکه سنگ دیگ را از کوه می کند و می آورد. (ناظم الاطباء).
- کلام مبرم : قرآن کریم : الهی و سیدی و مولائی تو گفته ای در کلام مبرم و کتاب محکم. (چهارمقاله ).
- مبرم کردن : استوار ساختن. محکم کردن.
- مبرم گردانیدن : استوار گردانیدن. محکم کردن. استوار ساختن : سرادق عظمت و جلال و سراپرده ٔ دولت و اقبالش به اطناب تأیید و اوتاد محکم و مبرم گرداناد. (المعجم چ دانشگاه ص 9).
- مبرم گشتن : استوار شدن. محکم گردیدن : میان هر دو سلطان وثائق مبرم گشت. (جهانگشای جوینی ).
مبرم . [ م ِ رَ ] (ع اِ) دوک که بر آن ریسمان تابند. ج ، مَبارِم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دوک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
۱. شدید.
۲. [قدیمی] محکم؛ ثابت؛ قاطع ؛ استوارشده.
نیاز مبرم به عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
حاجة ماسَّة | نياز مبرم |
حاجَةُ ملحة | نياز مبرم |
ضرورةُ ملحة | نياز مبرم |
كان في مسيس الحاجة إلي | نياز مبرم داشت |
موسر | بينياز |
نیاز مبرم به انگلیسی
- emergent
- sore
کلمه : | مبرم |
اشتباه تایپی : | lfvl |
آوا : | mobram |
نقش : | صفت |