شاید شما هم در مورد نوشتن هایل یا حائل دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( هایل یا حائل ? )

املای صحیح این واژه به معنای مورد نظر شما بستگی دارد . اگر منظور شما « جداکننده » ، « مانع » و « حجاب » است املای درست « حائل» میباشد .

اما اگر منظور شما « ترسناک » و « مهیب » است املای آن « هایل» است .

معنی حائل
معنی حائل

حایل

مترادف و معادل واژه حایل :

  • رادع
  • فاصل
  • مانع
  • پرده
  • جلباب
  • حجاب
  • جداکننده
  • جانب
  • شایسته
تلفظ حایل

/hAyel/

معنی حائل لغتنامه دهخدا

حائل. [ ءِ ] (ع ص، اِ) نعت فاعلی از حول و حیل.

|| متغیراللون. || شتربچه ٔ ماده همینکه از شکم مادر آماده برآمده باشد، و نر را سقب گویند.

|| خرمابن که سالی بار آرد و سالی نیارد.

|| اشتر ستاغ. شتر نازا. ناقه ٔ حائل ؛ آنکه باردار نشده باشد از گشن یافتن یا آنکه باردار نشود یک سال یا دو سال یا سالها. مقابل حامل.

|| نازاینده از هر حیوان. زنی که آبستن نیست. مقابل حامل. ج، حیال، حول، حُوّل، حولل.

|| میش که نزاید.

|| بازداشت : برزخ ؛ حائل و بازداشت میان دو چیز. (منتهی الارب ). مانع. حاجز. بازدارنده میان دو چیز. حِوال. حُوَل. حَوَل :

پرده چه باشد میان عاشق و معشوق
سد سکندر نه مانع است و نه حائل

سعدی.

|| میانجی.

|| چون الف تأسیس را لازم دارند حرف دخیل را حائل نامند. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ).

|| صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: نزد بعض از شعراء عجم اسم دخیل است و شرح آن در ضمن معنی لفظ دخیل گفته آید، انشاء اﷲتعالی.


حائل. [ ءِ ] (اِخ ) موضعی است به نجد. || موضعی است میان دو کوه.

معنی حایل در لغتنامه معین

حایل(یِ) [ ع . حائل ] (ص .) ۱ – مانع میان دو چیز. ۲ – جداکننده .

مانع و حجاب میان دو چیز، هرچه میان دو چیز واقع شود.

معنی هایل

مترادف و معادل هایل:

  • ترسناک
  • مخوف
  • موحش
  • مهیب
  • هایب
  • هراس انگیز

/hAyel/

معنی هایل در لغتنامه دهخدا

هایل. [ ی ِ ] (ع ص ) هائل. ترسناک .

هائل. [ ءِ ] (ع ص ) ترساننده. هول هائل، تأکید است. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). هولناک و شدید و ترساننده ،مشتق از هول. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
نشستم از برش چون عرش بلقیس
بجست او چون یکی عفریت هائل

منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 51).

بیابانی هائل در طی آن منازل بازپس گذاشت که مرغ در هوای آن پر بریزد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 354).

در دل اهل اسلام از آن ندای هائل و بنای مائل روعی عظیم حادث شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 393). یکی را از ملوک ماضی مرضی هائل بود که اعادت ذکر آن ناکردن اولی. (گلستان ).

شب تاریک و بیم موج وگردابی چنین هائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

حافظ (دیوان چ قزوینی ص 2).

|| کارهایی که بر شخص دشوار آید. (از اقرب الموارد).

|| رمل هائل ؛ ریگ فروریخته. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


معنی هایل در لغتنامه معین

هایل(یِ) [ ع . هائل ] (اِ فا.) هولناک ، ترساننده

معنی هایل در فرهنگ عمید

هایل = ترساننده ، ترس آور ، هولناک .

کلمه : هایل
اشتباه تایپی : ihdg
آوا : hAyel
نقش : صفت
هایل

موارد مشابه

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 81

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir