حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه بیغوله را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید ، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . ( بیغوله یعنی چه ? )

بیغوله
بیغوله

معنی بیغوله

مترادف و معادل واژه بیغوله :

  • کنج
  • بیراهه
  • گوشه
  • گوشه متروک
  • خرابه
  • ویرانه
  • دخمه
  • گوشه ای در خانه
  • گوشه ای دور از آبادی ویرانه
  • جایگاه بخشی از سوفیان و دراویش در زمان های قدیم بدلیل فروتنی و بی نیازی از دنیا و مادیات

متضاد واژه بیغوله : آباد .

تلفظ بیغوله :

تلفظ بیغوله

/beyqule/

معنی بیغوله در لغتنامه دهخدا

بیغوله. [ ب َ / بی ل َ / ل ِ ] ( اِ ) گوشه خانه. ( فرهنگ اسدی ). کنجی بود از خانه. بیغله. گوشه بود یعنی زاویه. پیغله و پیغوله و کنج یکی باشد.( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). زاویه. ( زمخشری ).

کنج و گوشه بود در جایی یا در خانه ای. ( اوبهی ). گوشه : بیغوله خانه ؛ گوشه خانه. ( یادداشت مؤلف ). گوشه و کنج. بیغله. چون گوشه باشد در جایی. کنج :
گروهی ایذون گویند که یعقوب را ندید ولیکن از بیغوله خانه آواز آمد. ( ترجمه طبری بلعمی ).


به بیغوله ای شد فرود از جهان
پر از درد بنشست خسته روان

فردوسی

به بیغوله ای شو ز پیشش نهان
که کس نشنود نامت اندر جهان

فردوسی

ز هر بیغوله باغی نوای مطربی برشد
دگر باید شدن ما را کنون کافاق دیگر شد

فرخی

ادامه معنی در لغتنامه دهخدا

گفت [ خواجه احمد حسن ]…. دست از من نخواهد داشت تا به بیغوله ای بنشینم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 146 ).

پس از بار بدیوان شد و روزی سخت سردبود و در آن صفه باغ عدنانی در بیغوله ای بنشست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 610 ).
پنج قلاشیم در بیغوله ای
با حریفی کو رباب خوش زند

انوری

پس غولان روزگار مرو
تو و بیغوله سرای صبوح

خاقانی

چند بیغاره که در بیغوله غاری شدی
ای پی غولان گرفته دوری از صحرای من

خاقانی

چرا گشتی درین بیغوله پابست
چنین نقد عراقی بر کف دست

نظامی

چو غولی مانده در بیغوله گاهی
که آنجا بگذرد موری بماهی

نظامی

پی غولان در این بیغوله بگذار
فرشته شو قدم زین فرش بردار

نظامی

که حالش بگردید و رنگش بریخت
ز هیبت به بیغوله ای درگریخت

سعدی

ای که در دل جای داری بر سر چشمم نشین
کاندرین بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو

سعدی

رجوع به بیغله و پیغله شود.

ترکیبات بیغوله در دهخدا

– بیغوله چشم ؛ گوشه چشم : آماق ؛ بیغوله های چشم. ( یادداشت مؤلف ). ماق ؛ بیغوله چشم از سوی بینی. ( دهار ). آمق و آن دو بیغوله است : بیغوله بزرگ که از سوی بینی است و بیغوله کوچک که از سوی گوش است. ( ذخیره خوارزمشاهی ): باقر؛ رگیست در بیغوله چشم.( منتهی الارب ). شدق ؛ بیغوله دهن. ( دهار ). ماق ؛ بیغوله ( یا ) بیغوله چشم. ( تفلیسی ).
– بیغوله ران ؛ کش ران. کشال ران. اربیة. ( یادداشت مؤلف ) : پس گوش و بیغوله های ران و آنجا خراجی و آماسی پدید آید. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و هرگاه که [ درد ] در بیغوله ران فرودآید بباید دانست که سنگ در مجرای بول مانده است. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

بهم بیامیزند و بر کمرگاه و بیغوله های ران می نهند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
|| گوشه ای دور از آبادی. ویرانه. نهان جای : کدخدای غازی و قومش چون حالها بر این جمله دیدند پس بدو سه روز از بیغوله ها بیرون آمدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 235 ).

معنی بیغوله در لغتنامه معین

بیغوله (بِ لِ ) ( اِ. ) =

  1. کُنج ، گوشه .
  2. ویرانه .

بیغوله در فرهنگ عمید

۱. کنج، گوشه.
۲. بیراهه.
۳. گوشۀ خانه.
۴. ویرانه.
۵. گوشه ای دور از مردم.

بیغوله یعنی چه ?

بیغوله به انگلیسی

  • cubbyhole
  • hovel
  • shanty
  • shantytown
  • cave
  • [adj.] lonely
  • squalid
  • dump
  • dumpy

بیغوله یعنی چه ?

در عبارت: « خدایا روا مدار که نسبت به ملاحی و مناهی بی پروا باشم و روا مدار که سر به دنبال هوس بگذارم و در ظلمات جهل و ضلال بیغوله را از شاهراه باز نشناسم » ، املای کدام واژه غلط است ؟

  1. ملاحی
  2. مناهی
  3. ضلال
  4. بیغوله

در متن : « همت های ظالمانه و همیت های جاهلانه ای که موجب می‌شودانسان نسبت به ملاحی و مناحی بی پروا شود، جامعه را در ظلمات جهل و ضلال فرو میبرد و مردم را در بیغوله ی انحتاط سرگردان میسازد » ، چند غلط املایی وجود دارد ؟

  1. پنج
  2. دو
  3. سه
  4. چهار

مطالب پیشنهادی

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 171

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir