شاید شما هم در مورد نوشتن ارفاق یا ارفاغ دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم .
املای صحیح این واژه « ارفاق » میباشد و نوشتن به صورت « ارفاغ » نادرست است .

فهرست مطالب
ارفاق یعنی چه ?
مترادف ارفاق:
- ملایمت
- نرمی
- بهره رسانی
- سودرسانی
- آسانگیری
- چشم پوشی
- سو
- گذشت
- مدارا کردن
اشتباه تایپی: | hvthr |
آوا : | /~erfAq/ |
ارفاق در جدول : | آوانس |
ارفاق به انگلیسی : | head start lenience leniency lenity assistance compassion |
ارفاق به عربی: | تساهل |
نقش: | اسم |
تلفظ ارفاق :
/~erfAq/
ارفاق در لغتنامه دهخدا
ارفاق [ اِ ] ( ع مص ) سود رسانیدن کسی را ( منتهی الأرب )، منفعت رسانیدن ( زوزنی )، فائده رسانیدن.
|| نرمی کردن با کسی ( منتهی الأرب ) ( تاج المصادر بیهقی )، نرمی و مهاوَنه : در باب ارفاق و مجانبت از ارهاق او وصیت رفته بود ( ترجمه تاریخ یمینی ص 345 ) || نفع کردن ( تاج المصادر بیهقی ).
ارفاق [ اَ] ( ع اِ ) ج ِ رُفقَه و رَفقه و رِفقَه ،گروه همسفر.
معنی ارفاق در لغتنامه معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) =
- به نرمی رفتار کردن با کسی .
- به کسی سود رسانیدن .
فرهنگ عمید :
- نرمی و مدارا کردن، با مهربانی رفتار کردن.
- گذشت در حق کسی زیادتر از حق او.
ارفاقا یعنی چه ?
لغت نامه دهخدا :
ارفاقاً [ اِ قَن ْ ] ( ع ق ) از روی اِرفاق، به رفق و مدارا.
فرهنگ معین :
(اِ قَ نْ ) [ ع ] (ق) به رفق و مدارا، از روی ارفاق .
رفق یعنی چه ?
ریشه واژه ارفاق، «رفق» میباشد، در ادامه معنی رفق را مرور میکنیم.
مترادف و معادل واژه رفق :
- لطف
- مدارا
- ملایمت
- مهربانی
- نرمی
/refq/
معنی رفق در لغتنامه دهخدا
رفق [ رَ ] ( ع مص ) سود رسانیدن کسی را، || استوار کردن کاری را ( ناظم الاطباء ).
|| بستن بازوی ماده شتر را تا آهسته رود و مبادا بسوی خانه اصلی بگریزد، بازوی شتر ببستن چون ترسند که با وطن شود ( تاج المصادر بیهقی ).
|| اقتصاد کردن در سیر ( ناظم الاطباء ) || زدن بر بازوی کسی.
رفق [ رَ ف َ ] ( ع مص ) برتافته آرنج گردیدن و به بیماری رفق مبتلا شدن ( از ناظم الاطباء ) || ( اِمص ) برتافتگی آرنج.
رفق [ رَ ف َ ] ( ع ص ) ماء رفق ؛ آب سهل حصول و نزدیک ( ناظم الاطباء )، آب سهل حصول ( آنندراج ) آب سهل حصول یا کوتاه رس.
|| مرتع رفق ؛ چراگاه زودحاصل .
|| حاجة رفق ؛ مطلوب سهل و آسان ، || ( اِ ) علتی در پستان ماده شتر که ازبد دوشیدن یا ندوشیدن عارض گردد و شیر در پستان برگشته منعقد شود و یا مبدل به خون گردد، علتی و فسادی است که در سوراخ پستان ناقه حاصل شود از بد دوشیدن دوشنده ( آنندراج ).
رفق [ رِ ] ( ع مص ) نرمی نمودن با کسی، مرفق، لطف، نرمی کردن با کسی، مقابل عنف، مقابل درشتی، ارفاق.
|| چربی کردن، چربدستی.
رفق [ رِ ] ( ع اِ ) چیزی که بدان یاری خواهند || نیکوکرداری و نیکویی، || انقیاد نفس مر اموری را که حادث شود از طریق تبرع.
ادامه معنی رفق در لغتنامه دهخدا
|| سود و نفع || ( اِمص ) نرمی و ملاطفت و مهربانی و مدارا، نرمی، خلاف عنف، نرمی در کار، نرمی و ملاطفت .
مدارا، مدارات، مقابل عنف، مقابل درشتی، خوش رفتاری، ذل، خلاف خرق، موافقت، عطوفت، به رفق و مدارا بر همه جوانب زندگانی می کرد ( کلیله و دمنه ).
برفق : آهسته، کیاخن، بطور آرامی و مهربانی و آسانی ( ناظم الاطباء ): صفرا را به رفق براند [ افسنتین ] ( الابنیة عن حقایق الادویة )، تدبیر ادرار بول نیز نخست برفق باید کرد .
|| بدون زحمت و رنج ( ناظم الاطباء ).
|| آرامی، آهستگی ( یادداشت مؤلف ).
رفق کردن : ترفق، مدارا نمودن، مهربانی کردن ( یادداشت مؤلف ).
رفق نمودن : مدارا کردن، سازش نمودن، ملاطفت نشان دادن : پدرما [ مسعود ] خواست… خلعت ولایت عهدی را به دیگری ارزانی دارد چنان رفق نمود و لطایف حیل به کار آورد تاکار ما از قاعده برنگشت، || فرصت ( ناظم الاطباء ).
معنی رفق در لغتنامه معین
(رِ فْ ) [ ع] =
- (مص ل) مدارا کردن .
- (اِمص) مدارا.
فرهنگ عمید :
۱. نرمی و مدارا کردن، با مهربانی و لطف با کسی رفتار کردن.
۲. [قدیمی] راحتی، گشایش.
مطالب پیشنهادی
(ارفاق یا ارفاغ ?)