حتما برای شما هم پیش آمده است اصطلاح طاقت فرسا را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( طاقت فرسا یعنی چه ? ).
فهرست مطالب
معنی طاقت فرسا
مترادف و معادل «طاقت فرسا»:
- تحمل گداز
- توان سوز
- تحمل ناپذیر
- توان فرسا
- شاق
- صبرسوز
- طاقت زدا
- طاقت شکن
- کمرشکن
- غیر قابل تحمل
- تحمل ناکردنی
- تن در ندادنی
نقش: | صفت |
آوا: | /tAqatfarsA/ |
اشتباه تایپی: | xhrj tvsh |
طاقت فرسا به عربی: | ثقیل حاد مادة مقلصة متعب |
( ~ – فَ ) [ ع – فا ] (ص فا ) طاقت فرسا ین ده : آن که طاقت و شکیب ببرد، آن چه که تاب و توان بزداید.
آنچه تاب وتوان را از دست می برد.
طاقت فرسا به انگلیسی
- arduous
- drastic
- excruciating
- grueling
- gruelling
- hard
- killing
- onerous
- oppressive
- rough
- strenuous
- terrible
- trying
- unbearable
- weighty
- killer
- breakneck
- insupportably tiresome
- intolerable
طاقت فرسا در لغتنامه دهخدا
طاقت فرسا [ ق َ ف َ ] ( نف مرکب ) که تاب و توان از دست برد، طاقت زدا.
طاقت فرسای: فرساینده طاقت، آنچه تاب وتوان ببرد.
طاقت یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه طاقت:
- تاب
- تحمل
- توان
- توانایی
- صبر
- بردباری
- وسع
- یارا
- رمق
- مقاومت
- نا
- زور
- قدرت
- نیرو
/tAqat/
معنی طاقت در فرهنگ عمید
- قدرت، توانایی، تاب، توان، تاو، تیو: آن گوی که طاقت جوابش داری / گندم نبری به خانه چون جو کاری (سعدی۲: ۷۵۱ )
- بردباری
* طاقت آوردن: (مصدر لازم )
- تاب آوردن
- بردباری کردن
* طاقت برسیدن: (مصدر لازم ) = * طاقت رسیدن
* طاقت داشتن: (مصدر لازم )
- توانایی داشتن.
- بردباری داشتن.
* طاقت رسیدن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز] به پایان رسیدن تاب و توان، تمام شدن طاقت.
* طاقت یافتن: (مصدر لازم )
- تاب و توان یافتن .
- بردباری یافتن.
معنی طاقت در لغتنامه معین
(قَ ) [ ع – طاقة ] (اِ) ۱ – قدرت، توانایی ۲ – تحمل.
معنی طاقت در لغتنامه دهخدا
طاقت [ ق َ ] ( ع اِمص ) تاب، توان ( صحاح الفرس ) توانائی ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 66 ) تیو، تاو، توش، پایاب ( حاشیه فرهنگ اسدی خطی نخجوانی ).
وجد ( ترجمان القرآن ) وسَع، وسُع، وسِع، بَدَد، بِدّة، جَهد، جُهد، قوة، پای، قدرت، ذرع ( منتهی الارب ) قوت تحمل، نیروی تحمل تعبی و رنجی، استطاعت، شکیب، امکان، قدرت درکار، قبل، یقال : مالی به قبل ٌ: ای طاقةُ ( منتهی الارب ): فرمانبرداریم آنچه بطاقت ما باشد، که این نواحی تنگ است و مردمانی درویش ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 469 ).
راهها تنگ است کرا نکند که رکاب عالی برتر خرامد هر مرادی که هست گفته آید تا بطاعت و طاقت پیش ببرند ( تاریخ بیهقی ص 462 ) گفتند [ حصیری و پسرش ] فرمانبرداریم… اما مهلتی و تخفیفی ارزانی دارد که داند [ خواجه احمد ] ما را طاقت ده یک آن نباشد ( تاریخ بیهقی ص 160 ) بوسهل زوزنی بر خشم خود طاقت نداشت ( تاریخ بیهقی ص 181 ) خواجه بزرگ رنجی بزرگ بیرون طاقت بر خویش مینهد ( تاریخ بیهقی ص 369 ).
فرسا یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه فرسا:
- از بین برنده
- فرسوده کننده
- خسته کننده
- ساینده
معنی فرسا در لغتنامه دهخدا
فرسا ( اِ ) دار فلفل است ( فهرست مخزن الادویه ) دار پلپل، رجوع به دار پلپل و دار فلفل شود.
فرسا [ ف َ ] ( نف مرخم ) مخفف فرساینده ( یادداشت به خطمؤلف )، این لغت در ترکیب به صورت مزید مؤخر آید.
ترکیب ها:
– آبله فرسا، آسمان فرسا، بحرفرسا، تن فرسا، توان فرسا، روان فرسا، طاقت فرسا، فلک فرسا، قلم فرسا، گنه فرسا. رجوع به هر یک از این مدخل ها شود.
معنی فرسا در فرهنگ عمید
- = فرسودن
- فرساینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): طاقت فرسا، دست فرسود جود تو شده گیر / تروخشک جهان جان فرسای (انوری: ۴۵۰ ).
مطالب پیشنهادی
طاقت فرسا یعنی چه ?