حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه امتناع را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . (امتناع یعنی چه ?)

معنی امتناع
معنی امتناع

معنی امتناع

مترادف و معادل واژه امتناع:

  • ابا
  • اجتناب
  • استنکاف
  • تحاشی
  • تحرز
  • تماشی
  • خودداری
  • رد
  • سرباززدن
  • سرپیچی
  • پرهیز
آوا:/~emtenA~/
نقش: اسم
امتناع به عربی:رفض
اشتباه تایپی: hljkhu
امتناع به انگلیسی:abstention
disagreement
rebuff
refusal
repulse
معنی امتناع
معنی امتناع در لغتنامه معین ?

(اِ تِ ) [ ع ] =
۱ – (مص ل) پرهیز کردن، سر باز زدن
۲ – (اِمص) خودداری

معنی امتناع در فرهنگ عمید ?

بازایستادن، خودداری کردن، خودداری از پذیرفتن امری یا انجام دادن کاری.

تلفظ امتناع

معنی امتناع در لغتنامه دهخدا

امتناع [ اِ ت ِ ] ( ع مص، اِ مص ) بازایستادن ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) واایستادن ( مقدمه لغت سیدشریف جرجانی ) بازداشتگی ( ناظم الاطباء ) سر باززدن ( فرهنگ فارسی معین ) ممانعت ( ناظم الاطباء ) خودداری ( فرهنگ فارسی معین ) تعرض، عدم روایی، عدم قبول، عدم پذرفتاری ( ناظم الاطباء ) استنکاف :

کنم قصد نه شهر علوی که همت
از این هفت سفلی نمود امتناعی

(خاقانی)

یکی را از دوستان گفتم امتناع سخن گفتنم به علت آن اختیار آمد که غالب اوقات نیک و بد در سخن اتفاق افتد ( گلستان سعدی ) || انکار ( ناظم الاطباء ) || قوی گشتن ( تاج المصادر بیهقی ) ( مقدمه لغت سید شریف جرجانی ) ( ناظم الاطباء ) || در اصطلاح فلسفه، مقابل امکان و وجوب و عبارت از سلب امکان است ( ازفرهنگ علوم عقلی ، تألیف دکتر سجادی ).

امتناع کردن در لغتنامه دهخدا

امتناع کردن [ اِ ت ِ ک َدَ ] ( مص مرکب ) سرباز زدن، باز ایستادن: و شیرویه را بر پدر بیرون آوردند و او امتناع می کرد،گفتند اگر تو نکنی ما دیگری را بیاریم ( فارسنامه ابن بلخی ) ایاس بن قبیصه را بفرستاد به بنی شیبان و آنرا از ایشان بازخواست ایشان امتناع کردند ( فارسنامه ابن بلخی ) رجوع به امتناع و امتناع نمودن شود.

معنی امتناع نمودن در لغتنامه دهخدا

امتناع نمودن [ اِ ت ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) نافرمانی نشان دادن، ممانعت کردن، نپذیرفتن: طعامی که معده از هضم و قبول آن امتناع نمود… خلاص از رنج آن صورت نبندد مگر… ( کلیله و دمنه ) رجوع به امتناع و امتناع کردن شود.

معنی منع در لغتنامه دهخدا

منع [ م َ ] ( ع مص ) بازداشتن از کاری ( تاج المصادر بیهقی ) بازداشتن ( المصادر زوزنی ) بازداشتن کسی را از کاری و چیزی ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ازاقرب الموارد ) بازداشت و دورکردگی و دفع و رد و تعرض و ممانعت و نهی و نفی و انکار و مخالفت و مزاحمت( ناظم الاطباء ) جلوگیری، بازداشت، ردع، کف، حظر، حِجب، ثَبر، صَدّ ( یادداشت مرحوم دهخدا ): معنی بخل از روی شرع منع واجب است از مال و به عرف و عادت منع فضل مال از محتاج ( کشف الاسرار ج 2 ص 502 ).

مطالب پیشنهادی

امتناع یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.8 تعداد آرا: 344

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir