مجموعه ضرب المثل های فارسی که با حرف « ف » آغاز میشوند در این صفحه گردآوری شده است . برای هر کدام از ضرب المثل ها معنی کوتاهی نیز آورده شده است ( ضرب المثل با حرف ف ).
فهرست مطالب
ضرب المثل فارسی با حرف ف
| فیل خوابی می بیند و فیلبان خوابی | اختیار کار دست تو نیست. |
| فواره چون بلند شود سرنگون شود | هرکسی هرچقدر مال و مقام به دست بیاورد عابقت یک روز همه را از دست میدهد |
| فلک فلک، به همه دادی منقل، به ما ندادی یک کلک | گلایه از بخت و اقبال خود |
| فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه | به کسی که جثه و اندام کوچک داشته باشد و در عوض بسیار پر هنر و زبر و زرنگ باشد. |
| فکر نان کن که خربزه آب است | اهمال کاری را رها کن و به کار های مهم بپرداز |
| فقیر، در جهنم نشسته است | آدم فقیر هیچ کاری نمیتونه انجام بده |
| فضول را بجهنم بردند گفت : هیزمش تره | خطاب به آدم های فضول گفته میشود |
| فرزند کسی نمیکند فرزندی، گر طوق طلا به گردنش بر بندی | روی فرزند کسی جساب باز نکن چون در آخر منافع خانواده خودش را لحاظ میکند |
| فرشش زمينه، لحافش آسمون | طرف فقیره |
| فرش، فرش قالی، ظرف، ظرف مس، دین، دین محمد | از هر چیزی خوبش را باید انتخاب کرد |
| فرزند عزیز دردونه، یا دنگه یا دیوونه | توجه زیاد فرزند را خراب میکند |
| فتیله را از گوش در آوردن | قطع امید و صرفنظر فکری را از سر بیرون کردن |
ضرب المثلهایی که با حرف ف شروع می شوند
| فارسی شکر است، عربی عسل است | اشاره به زیبایی زبان عربی در کنار زبان فارسی |
| فقط مرده است که سخن نمیگوید | همه حق اظهار نظر دارند |
| فقط دست بگیر داره، دست بده نداره | طرف مال مردم خوره |
| فیل زنده اش صد تومنه، مرده شم صد تومنه | در زمان معامله فروشنده این حرف را میزند به معنی اینکه نمیشه بهانه ای برای تخفیف پیدا کنی |
| فال بد بر زبان بد باشد | باید از حرف های ناامید کننده پرهیز کرد |
| فراوان سخن باشد، آگنده گوش نصیحت نگیرد مگر در خموش | خطاب به کسی که حرف گوش نمیدهد گوش شنوا ندارد |
| فوت کوزهگری | علم استادی و خبرگی، لِم کار. ریزهکاریهایی که در اثر تجربه زیاد و مهارت بالای استاد بدست آید. |
| فلنگ را بستن | آهسته و ناگهانی در رفتن، جیم شدن. |
| فردا كه برمن و تو وزد باد مهرگان آنگه شود پديد كه نامرد و مرد كيست ؟ (( ناصر خسرو)) | وقتی باد پاییزی وزد ان وقت قضاوت کن چه کسی پابرجاست وچه کسی از بین می رود |
| فاتحهاش خوانده است | کسی یا چیزی که عمرش به سر آمده و باید قیدش را زد و از آن دل کند. |
| فیل هوا کردن | کار خارق العاده انجام دادن |

ضرب المثل با ف
| فرزند بي ادب مثل انگشت ششمه اگر ببري درد داره ، اگر هم نبري زشته | دردسرِ داشتن فرزند بی ادب |
| فحش خورش خوبه | ادم بی شخصیتی هست |
| فیلش یاد هندوستان کرده | به یاد گذشته و کسی یا چیزی یا جای مورد علاقه خود افتادن و شوق بازگشت به آن پیدا کردن. |
| فرزند عزيز نور ديده از دبه كسي ضرر نديده ! | خطاب به فردی که پای عهد خود نمیماند |

مطالب پیشنهادی
- ضرب المثل با حرف م
- ضرب المثل کوتاه با معنی
- مجموعه ضرب المثل های تهرونی
- ضرب المثل با حرف ث
- معنی ضرب المثل پس از قرنی شنبه به نوروز افتاد
- ضرب المثل کج دار و مریز
ضرب المثل با حرف ف
هر ضرب المثل حکم ی کتاب حرف رو داره