حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « صنعت » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (صنعت یعنی چه ?).
معنی صنعت
مترادف و معادل واژه صنعت:
- تکنیک
- حرفه
- ساختن
- صناعت
- صنع
- فن
- هنر
- کار
- پیش
- ساختاری
اشتباه تایپی: | wkuj |
آوا: | /san~at/ |
نقش: | اسم |
صنعت جدول کلمات: | کار, پیشه, هنر, حرفه |
جمع صنعت: | صنایع |
صنعت به انگلیسی: | industry craft art manufacture workmanship figure of speech handicraft manufcture trade |
صنعت به عربی: | حرفة , صناعة , فن , لغز |
(صَ عَ ) [ ع صنعة ] (اِ) =
۱ – فن، پیشه
۲ – حیله، چاره
۱- (اقتصاد ) عملکرد هریک از مراکز تولیدی اعم از کارخانه ها و کارگاه ها: صنعت داروسازی
۲- (اسم ) (اقتصاد ) هریک از شاخه های تولید: صنعت فرش، صنعت سینما
۳- پیشه، کار
۴- (اسم ) (ادبی ) در بدیع، هریک از آرایه های لفظی و معنوی: صنعت تشبیه
۵- (اسم ) [قدیمی] هنر
۶- [قدیمی] تظاهر، تصنّع
معنی صنعت در لغتنامه دهخدا
صنعت [ ص َ ع َ ] ( ع اِ ) پیشه و هنر ( غیاث اللغات ):
روزگاری پیشمان آمد بدین صنعت [ شاعری ] همی
(منوچهری)
هم خزینه هم قبیله هم ولایت هم لوی
درین بام گردان و این بوم ساکن
ببین صنعت و حکمت و غیب دان را (ناصرخسرو)
تا بدان صنعت شهرتی تمام یافتم ( کلیله و دمنه )
صنعت من برده ز جادو شکیب
سحر من افسون ملایک فریب (نظامی)
استاد من فضیلتی که بر من دارد از روی بزرگیست و حق تربیت وگرنه بقوت از او کمتر نیستم و به صنعت با او برابرم ( گلستان ) رجوع به صنعة شود || مصنوع، ساخته.
|| ( مص ) نت ساختن برای شعری. آهنگ ساختن موسیقی دانان قولی یا غزلی یا شعری را: فانشد الجماعة بیتاً… و احب ان یضاف الیه بیت آخر فبدره علی ابن مهدی… فاستحسنه ابوالحسن… و کان ابوالعیسی بن حمدون حاضراً فقال له الصنعة فیهما علیک فطلب عوداً ( معجم الادباء چ مارجلیوث ج 5 ص 428 ) || ( اِمص ) کیمیاگری، مشاقی || ( اِ ) کیمیا ( مفاتیح العلوم ).
– اهل صنعت: کیمیاگران: و بیشتری اهل روزگارخاصه اهل صنعت کوکب الارض، طلق را شناسند ( ذخیره خوارزمشاهی ).
|| نیرنگ، حیلت، حیله: سوگند دهد که او [ صاحب صنعت ] با مساح صنعت و حیلت نکند ( ترجمه محاسن اصفهان ص 111 ) || تدلیس، نفاق، دوروئی:
حافظم در مجلسی دُردی کشم در محفلی
بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت میکنم (حافظ)
صنعت مکن که هرکه مَحبت نه راست باخت
عشقش به روی دل درِ معنی فراز کرد.
حافظ.
|| تکلف. جمله پردازی :
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگرچه صنعت بسیار در عبارت کرد.
حافظ.
|| ظاهرسازی، ساختگی، تصنع :
همچو جنگ خرفروشان صنعت است
صنعة [ ص َ ع َ ] ( ع اِ ) کار، پیشه ( منتهی الارب )، کار ( مهذب الاسماء ) صنعت رجوع به صنعت شود.
صنعة [ ص َ ع َ ] ( اِخ ) قریه ای است از قرای ذمارالیمن ( معجم البلدان ).
صنعتگر در لغتنامه دهخدا
صنعتگر [ ص َ ع َ گ َ ] ( ص مرکب ) هنرمند، افزارمند، صانع، دست ورز، آنکه صنعت داند:
شأن صنعت بین و صنعتگر که در یک کارگاه
از همان جنسی که سازد پنبه خارا ساخته (درویش واله هروی)
ج صنعتگران
معنی صنعت کلاس سوم
هم معنی صنعت کلاس سوم
کلمه«صنعت» با کدام کلمه هممعنی است ?
1 ) بزرگی
2 ) فن و حرفه
3 ) فعالیّت
4 ) شغل
مطالب پیشنهادی
- ملغمه یعنی چه ?
- حضوری یعنی چه ?
- حلاوت یعنی چه ?
- اعوجاج یعنی چه ?
- هم خانواده صنعت چیست ?
- پیام تبریک روز صنعت و معدن
صنعت یعنی چه ?