حتما برای شما هم پیش آمده است واژه راکد را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( راکد یعنی چه ? ).
معنی راکد
مترادف و معادل واژه راکد:
- ایستا
- ایستاده
- بی حرکت
- ساکن
- ناروان
- بی رونق
- کاسد
- کساد
نقش: | صفت |
آوا: | /rAked/ |
اشتباه تایپی: | vh;n |
متضاد راکد: | جاری روان |
راکد به عربی: | خامد ما زال مستتر ممل |
راکد به انگلیسی: | stagnant static tranquil inert |
(کِ ) [ ع ] (اِفا) ایستاده، بی حرکت.
آرام و ثابت و بی حرکت، هرچیز به جا مانده و ایستاده در یک جا، مانند آب ایستاده که جاری و روان نباشد.
معنی راکد در لغتنامه دهخدا
راکد [ ک ِ ] ( ع ص ) ثابت و برجای از هر چیزی، آرام گرفته، ساکن، مقابل جاری، ج رواکد، ایستاده مقابل جاری، آرام گیرنده و ثابت به جای خود، آب ایستاده. ج ، رواکد، آب ایستاده که جاری و روان نباشد.
ایستاده که جاری و روان نباشد مانند آب:
گردشش بر جوی جویان شاهد است
تا نگوید کس که آن جو راکد است (مولوی)
– آب راکد: مقابل آب جاری.
– بازار راکد: بازاری که دادوستدش جریان نداشته باشد.
– پرونده راکد:پرونده هایی را گویند که از جریان خارج شده است.
– حساب راکد: مقابل حساب جاری.
– دفتر راکد: مراد دفتری است که در آن نامه ها و پرونده های راکد که از جریان خارج شده ضبط میشود.
– راکد گذاشتن موضوع یا امر یا جریانی: تعقیب نکردن آن موضوع یا امر یا جریان، مسکوت گذاشتن آن، که امروزه این عبارات در اصطلاح اداری ومطبوعاتی و قضایی بسیار متداول است.
– راکد ماندن موضوع یا پرونده یا نامه، بی تعقیب و پیگرد ماندن آن، از جریان خارج شدن آن.
– ماءِ راکد: آب خفته، ناروان، آب ایستاده، آنکه جاری نباشد و رجوع به آب راکد شود.
– نامه های راکد: مقابل نامه های در جریان اداری.
– هوای راکد: هوای بی تموج.
|| ( ق ) سربسر || برابر || موزون مانند پله های ترازو.
رکود یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه رکود:
- ایستایی
- بی حرکتی
- توقف
- خمودی
- سکون
- کسادی
- وقفه
- متضاد رکود: رونق
لغتنامه معین:
(رُ ) [ ع ] =
۱ – (مص ل) ساکن شدن، ایستادن
۲ – برجای بودن
۳ – کساد
فرهنگ عمید:
۱. آرام گرفتن، ساکن شدن، برجای بودن، ایستادن مثل ایستادن آب یا باد
۲. بازایستادن
رکود در لغتنامه دهخدا
رکود [ رُ ] ( ع مص ) راست ایستادن ترازو، ایستادن ترازو || آرمیدن و برجای بودن، ایستادن، آسودن، آرمیدن قوم از آمد و شد در شب، آرام شدن، آرام گرفتن، برجای بودن.
|| ایستادن آب و باد و کشتی || ایستادن آفتاب به نصف النهار، ایستادن آفتاب وقت زوال || رکودالصلوة؛ سکون است میان دو حرکت آن مانند طمأنینه بعد از رکوع و جلسه میان دو سجده.
|| ثابت و برقرار ماندن چیزی || ثابت و برقرار ماندن چرخ آب || نشستن جوش شراب، آرام شدن غلیان عصیرانگور || رکود ریح: ذهاب دولت، رکد ریح القوم، رکوداً، دولت آنان از میان رفت و کارشان به تراجع افتاد || ( اِمص ) سکون، ثبات. سکونت || کسادی: رکود بازار، بی رونقی آن، راکد بودن آن، داد و ستد نشدن در آن || کاهلی.
رکود [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) شتر ماده که پیوسته شیر دهد و قطع نکند || کاسه پر.
مطالب پیشنهادی
راکد یعنی چه ?