حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « اعراض » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( اعراض یعنی چه ?).

معنی اعراض
معنی اعراض

معنی اعراض

مترادف و معادل واژه اعراض:

  • انصراف
  • پشت کردن
  • رویگردانی
  • ضدیت
  • مخالفت
  • ترس
  • روی برتاختن
  • هول
  • کراهت
  • نفرت
  • جمع عرض
تلفظ: /~a~rAz/
نقش: اسم
اشتباه تایپی: huvhq
متضاد اعراض: اقبال
اعراض به انگلیسی:tuning away the face
avoiding
opposition
accidents
properties
qualities
faculties
[rare]traurning away the opposition
worry
conniption
fury
mad
tantrum
waiver
معنی اعراض
معنی اعراض در لغتنامه معین ?

( اَ ) [ ع ] ( اِ) جِ عِرض=
۱ – آبروها
۲ – خواسته ها
( ~) [ ع ] جِ عَرَض، بیماری ها
( اِ ) [ ع ] (اِ) شیر پستان زن هنگامی که عصبی یا وحشت زده باشد یا غم و اندوه شدیدی به او دست داده باشد. خوردن شیر اعراض باعث ناخوشی کودک می شود.
(~) [ ع ]=
۱ – (مص ل) روی گردانیدن
۲ – برگشتن
۳ – نفرت داشتن
۴ – (اِمص) نفرت، کراهت

معنی اعراض در فرهنگ عمید ?

= عَرَض
۱- روی برگردانیدن، رخ برتافتن
۲- دوری کردن، پرهیز کردن، پرهیز کردن از چیزی

معنی اعراض در لغتنامه دهخدا

اعراض [ اِ ] ( ع مص ) روی گردانیدن از چیزی، روی بگردانیدن از چیزی، روی از چیزی گردانیدن، روی بگردانیدن، روی گردانیدن، روی برگردانیدن و انصراف یافتن از چیزی و در حقیقت همزه باب افعال برای صیرورت است یعنی بعرض گردید و بجانبی رفت غیر از آنچه در آن بود.

پشت کردن، صَدّ، روی برتافتن از، احصاب، حصب.

|| پهنا و دراز رفتن، بطول و عرض زمین رفتن، به پهنا ودرازا رفتن در مکارم، یقال: اعرض الرجل فی المکارم، ذهب عرضاً و طولاً، قیل و منه المثل : «اعرضت القِرفةُ»: ای التهمة و سوءالظن.

|| پهناور کردن، پهناور گردانیدن، پهن کردن، پهن گردانیدن چیزی را || خصی کردن بزغاله را، خصی کردن گوسفند، خایه بزغاله کندن، خصی کردن عرضان.

|| بچه بحرام آوردن زن، بچه نامشروع آوردن زن، یقال: جأت بالولد عن عراض و معارضة؛ سفاحاً، بچه پهن زادن، یقال: «اعرضت المراءة بولدها، اذا ولدتهم عراضاً».

|| پیدا شدن چیزی، یقال: عرضت الشی فاعرض، ای اظهرته فظهر مثل کببته فاکب و هو من النوادر، بارز و آشکار شدن چیزی، کقوله: «و اعرضت الیمامة و اشمخرت » ای ظهرت، پیدا شدن چیزی، پدید آمدن، آشکارا شدن، پیدا و آشکار شدن، آشکارا شدن.

|| دست دادن نیکویی و جزآن، دست دادن نیکوی، امکان نیکویی دست دادن.

یقال: اعرض لک الظبی، فارمه » ای امکنک من عرضه، راست ایستادن آهو، راست ایستادن شکاری تیرانداختن را. ( آنندراج ). || تیر انداختن شکاری را.

|| عریض و وسیع آوردن، پهناور و وسیع شدن لباس.

|| تمکن یافتن بر عرض و سعه چیزی، اعرض فی الشی، تمکن من عرضه ؛ ای سعته، ممکن گردیدن چیزی || روی گردانیدن. میل کردن از چیزی، پرهیز، اجتناب، فرار، اعتراض، مخالفت، نفرت. کراهت:

– اعراض الکلام قبل التمام: نوعی از حشو که بیانش در حشو بیاید، بظاهر «اعتراض » باشد و تصحیفی روی داده است.
– اعراض کردن: روی گردانیدن، نفرت پیدا کردن، مخالفت کردن. و رجوع به این کلمه شود.

واژه اعراض در اشعار فارسی

پست اعراض تو نگشت بلند
مست انعام تو نشد مخمور مسعودسعد

بر روز فضل روز به اعراض است
از نور ظلمت و تپش سرما ناصرخسرو


نماند قیمت اعراض چون پیدا شود جوهر
کجا کل آمده باشد چه باشد قیمت اجزا قطران

محمول نیی چنانکه اعراض
موضوع نیی چنانکه جوهر ناصرخسرو

آفات دیو را بفضایل عزایمند
و اعراض علم رابمعانی جواهرند ناصرخسرو

هیولیش دو و اعراض سه و جوهر یک
ده و دو قسمت و ارکانش هفت و اصل چهار ناصرخسرو

پس فضل فاضلان نه به اعراض است
ای مرد نه مگر بقد و بالا ناصرخسرو

مطالب پیشنهادی

اعراض یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.8 تعداد آرا: 277

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir