حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « جس » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (جس یعنی چه ?).

معنی جس
معنی جس

معنی جس

مترادف و معادل واژه جس:

  • دست مالیدن به چیزی
  • بسودن
  • برماسیدن
  • مس کردن
آوا:/jas/
اشتباه تایپی: [s
معنی جس
معنی جس در لغتنامه معین ?

(جَ ) [ ع ] (مص م)مس کردن، برماسیدن.

معنی جس در فرهنگ عمید ?

دست مالیدن به چیزی، سودن.

معنی جس در لغتنامه دهخدا

جس [ ج َس س ] ( ع مص ) دست بسودن، بسودن، بدست سودن، برماسیدن، لمس کردن،. لمس کردن و دست بسودن، دست بسودن چیزی برای شناختن آن ، لمس با دست، لمس، اجتساس.

|| تیز نگریستن به چیزی، تیز نگریستن، تیز نگریستن کسی را برای تبیین و مشخص کردن || تفحص کردن، تفحص کردن از خبر، واپژوهیدن خبر.

|| نبض گرفتن، نبض دیدن || زمین را درنوردیدن || خبر گرفتن و امتحان کردن || نواختن اوتار به انگشت سبابه و ابهام بی مضراب ( یادداشت بخط مؤلف ).

جس [ ج َس س ] ( معرب، اِ ) جَص، گچ. به پارسی گج خوانند و طبیعت وی سرد و خنک است، چون به سرکه بسرشته و بر سر کسی که رعاف داشته باشد بمالند و طلا کنند خون بازدارد، چون بر شکستگی استخوان طلا کنند نافع بود.

جس [ ج ِ ] ( ع صوت ) کلمه ای است که بدان شتر را زجر کنند، اسم صوتی است که بدان شتر را زجر کنند.

مطالب پیشنهادی

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.8 تعداد آرا: 224

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir