حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « مثله » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (مثله یعنی چه ?).

معنی مثله
معنی مثله

معنی مثله

مترادف و معادل واژه مثله:

  • بریدن گوش یا بینی
  • بریدن اعضای بدن
  • شکنجه
  • عقوبت
  • آفت
  • شکنجه کردن
تلفظ:/mosle/
اشتباه تایپی:legi
legi ;vnk
مثله به انگلیسی:punishment
exemplary
معنی مثله

معنی مثله در لغتنامه دهخدا

مثله [ م َ ث ُ ل َ / م َ ل َ ] ( ع اِ ) عقوبت || کاری که بدان عبرت گیرند. ج مثولات، مَثُلات، عذابی که در قرون گذشته به کسی رسیده باشد و بدان عبرت گیرند. ج مَثُلات || قطع گوش و بینی و دیگری از اعضاء.

مثلة. [ م ُ ل َ ] ( ع مص ) عقوبت کردن و عبرت دیگران گردانیدن. مَثل || گوش و بینی بریدن || گوش و بینی بریدگی ، اسم مصدر است || ( اِ ) آفت.

مثله. [ م ُ ل َ / ل ِ ] ( از ع ، مص ) گوش و بینی بریدن: اما بباید دانست که مردمان از شما ترسیده شده اند بدانچه رفته است تا این غایت به جاهای دیگر از غارت و مثله و کشتن و گردن زدن.

در آن کس نگاه کرد که سزاوار زجر و تعزیر آمدو او در حال آن کسی که به مثله و امثال آن نکال و عقوبت گرفتار بود… از عقوبت شکنجه و مثله ناله و تضرع مسکینان و آه دود آسای خلقان به آسمان می رسد.

هشت روزی اندر این خط تن زنید
وز برون مثله تماشا می کنید مولوی

|| عقوبت کردن || ( ص ) این مصدر به معنی اسم مفعول مستعمل می شود چنانکه خلق به معنی مخلوق، گوش و بینی بریده شده. || عقوبت کرده شده || در بعضی کتب به معنی اعضای بریده شده و دم بریده شده و پوست برکنده و موی تن برکنده نیز نوشته اند.

معنی مثله در لغتنامه معین ?

(مُ لِ) [ ع مثلة ] (اِ) گوش و بینی بریده شده

معنی مثله در فرهنگ عمید ?

۱- بریدن گوش، بینی، یا لب کسی به عنوان شکنجه
۲- [قدیمی] بریده شدن گوش، بینی، یا لب کسی
۳- (صفت ) [قدیمی] ویژگی شخص مثله شده

معنای مثله شدن

مترادف و معادل مثله شدن:

  • سانسورشدن
  • خراب شدن
  • ابتر شدن
  • ناقص شدن نوشته
  • اثر
  • بریده شدن
  • تکه تکه شدن اندام
  • جوارح

لغت نامه دهخدا:

مثله شدن [ م ُ ل َ / ل ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) گوش و بینی بریده شدن:


نعوذ باﷲ اگر زان یکی شود مثله
ز حرص حمله بود همچو جعفر طیار

ابوحنیفه اسکافی

اگر زن حجام بر فساد و ناشایست تحریض و معاونت روا نداشتی مثله نشدی.

مثله گردانیدن در لغتنامه دهخدا

مثله گردانیدن [ م ُ ل َ / ل ِ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) مثله کردن: مثله گردانیدن این عورت چرا روا داشتی، بعضی از آن طایفه بگریختند و با خدمت عضدالدوله آمدند والیسع بدین سبب در حق بقایای قوم بدگمان شد و همه را مثله گردانید، قومی را که امامت پسرش را تصدیق کرده بودند به انواع متاعب و عقوبات مثله میگردانید.

مطالب پیشنهادی

وکتور گوشت پخته شده
وکتور گوشت پخته شده

مثله یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 445

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir