حتما برای شما هم پیش آمده است «دمق شدن» را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( دمق شدنیعنی چه ?).

معنی دمق
معنی دمق

معنی دمق

دمق شدن در لغتنامه دهخدا

دمق شدن [ دَ م َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) دمغ شدن ( یادداشت مؤلف ) بشکسته شدن.

اشتباه تایپی: nlr ank
دمغ شدن یا دمق شدن:دمغ شدن
متضاد دمق شدن:شنگول شدن
دمق شدن

معنی دمق

برابر پارسی: دمغ، دمک

/damaq/

دمق در لغتنامه دهخدا

دمق [ دَ م َ ] ( معرب، اِ) معرب از دمه فارسی، باد وبرف || دزدی؛ دمق [ دَ ] ( ع مص ) داخل کردن چیزی در چیزی || دزدیدن چیزی، دمق [ دَ م َ ] ( ع مص ) بشکستن، دندان شکستن ( تاج المصادر بیهقی ).

بشکستن، دندان شکستن.

فرهنگ عمید:

شکستن دندان.

معنای دمغ

مترادف و معادل واژه دمغ:

  • بور
  • سرخورده
  • گرفته
  • مچل

/damaq/

دمغ در لغتنامه دهخدا

دمغ [ دَ ] ( ع مص ) شکستن سر کسی را چنانکه به دماغ رسد.

|| زدن بر دماغ کسی || درد رسانیدن آفتاب به دماغ کسی || ذبح کردن جهت مهمانی کسانی گوسپند لاغر و یا گوسپند فربه را || نیست کردن، نابود کردن || غالب آمدن حق بر باطل و از میان بردن آن || باطل کردن || خوار کردن، مغلوب کردن.

دمغ [ دَ م َ ] ( از ع ، ص ) سرشکسته، سرخورده، بور: چون دید حرفش درست درنیامد دمغ شد || خجل و شرمسار.

معنی دمغ در لغتنامه معین

(دَ مَ ) [ ع ] (ص)(عا) سرشکسته، شرمسار.

( صفت ) سر خورده بور: چون دید حرفش درست در نیامد دمغ شد.
شکستن سر کسی را چنانکه به دماغ رسد.

معنی دمغ در فرهنگ عمید

سرشکسته، خجل، شرمسار، بور.
* دمغ شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه] شرمسار شدن، بور شدن.

دمغ شدن در لغتنامه دهخدا

دمغ شدن [ دَ م َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) خجل و شرمسار گشتن || بشکسته شدن، حالتی که دست دهد کسی را که ناگهان به دیدن یا شنیدن از انتظاری مأیوس گردد.

از فقدان منتظری بهم برآمدن، بعد از انتظاری شدید جواب یأس شنیدن، پس از چشم داشتی سخت دفعتاً نومید گشتن با امیدواری قلبی ناگهان مأیوس گشتن، بدان سان که در ملامح او اثر یأس ظاهر گردد، دمق شدن ( یادداشت مؤلف ).

مطالب پیشنهادی

دمق شدن یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 344

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir