حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « ملهوف » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (ملهوف یعنی چه ?).
فهرست مطالب
معنی ملهوف
مترادف و معادل واژه ملهوف:
- دادخواه
- ستمدیده
- مضطر
- مظلوم
- غمگین
- اندوهگین
- غمزده
- غمین
اشتباه تایپی: | lgi,t |
ملهوف به اسپانیایی: | lgubre |
ملهوف به آلمانی: | verzeihung leidtun [herzkrank[adjective bedaure |
ملهوف به انگلیسی: | woeful tristful triste melancholy melancholia heavyhearted |
ملهوف به ایتالیایی: | [abbattuto[adjective (abbasso(adv & prep); piumino(noun |
ملهوف به سوئدی: | bedr vad svrmod/dysterhet sorgsen/sorglig ner |
ملهوف به فرانسوی: | (triste (adjectif; adverbe navr m lancolie |
ملهوف به فنلاندی: | alas untuva surullinen pahoillaan |
(مَ ) [ ع ] (اِمف) =
اندوهگین
ستم دیده، مظلوم
۱- اندوهگین، دل سوخته
۲- ستم دیده
معنی ملهوف لغتنامه دهخدا
ملهوف [ م َل ْ ] ( ع ص ) اندوهگین ( مهذب الاسماء ) ( غیاث ) حسرت خورنده ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) اندوهگین از درد یا رفتن مال ( از اقرب الموارد ) متحسر، دریغخوار ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
– ملهوف القلب: سوخته دل.
|| ستمدیده مضطر دادخواه، مظلوم، ستمدیده فریادخواه، مظلوم مستغیث : عدل شاه مستعان ملهوفان، مستغاث مظلومان و مستمسک مهجوران است ( سندبادنامه ص 112 ) گویی… رگ ابریشمین آن رسن با جان ملهوفان پیوندی داشت ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 166 ) چون ما به استماع کلام ملهوفان عادت کرده ایم… ( از مکاتیب خواجه رشیدالدین فضل اﷲ ).
لهف یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه در لهف:
- افسوس
- انفعال
- تاسف
- حسرت
- ندامت
لهف در لغتنامه دهخدا
لهف [ ل َ هََ ] ( ع مص ) اندوهگین گردیدن || دریغ خوردن ( منتهی الارب ) حسرت خوردن ( تاج المصادر ) ارمان خوردن ( زوزنی ) ( دهار ).
واژه لهف [ ل َ ] ( ع اِ ) دریغ و آن کلمه ای است که بدان حسرت خورند بر گذشته و فوت شده. لهفة ( منتهی الارب ) حزن و تحیر ( بحر الجواهر )، حزن، اندوه ( از حاشیه مثنوی ) :
او سگ فرّخ رخ کهف من است
بلکه او هم درد و هم لهف من است (مولوی)
سیصدونه سال آن اصحاف کهف
پیشتان یک روز بی اندوه و لهف (مولوی)
- حسرت
- حزن اندوه : او سگ فرخ رخ کهف من است بلکه او هم درد و هم لهف من است (مثنوی لغ)
واژه لهف در لغتنامه معین
(لُ فَ ) [ ع ] (اِ) صورتی که دختران از پارچه سازند و با آن بازی کنند ج لهفتان.
(لَ ) [ ع ] (اِ) حسرت، اندوه .
(لَ هَ ) [ ع ] (مص ل)=
- اندوهگین گردیدن، حسرت خوردن
- افسوس خوردن، دریغ ورزیدن
فرهنگ عمید:
کلمه ای که با آن اظهار حسرت کنند، افسوس، دریغ.
مطالب پیشنهادی
- غرولند یعنی چه ?
- مسلخ یعنی چه ?
- وجهه یعنی چه ?
- مغبون یعنی چه ?
- نژند یعنی چه ?
- هم خانواده جماعت چیست ?
ملهوف یعنی چه ?