شاید شما هم در مورد نوشتن اتمینان یا اطمینان دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب معنی هر واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم (اتمینان یا اطمینان ?).
معنی اطمینان
مترادف و معادل اطمینان:
- آرمیدن
- استظهار
- اعتماد
- آسودگی
- ایقان
- باور
- بی گمانی
- ایمان
- ایمنی
- تکیه
- آرام دلی
- ثقه
- خاطر جمعی
- وثوق
- یقین
- استواری
تلفظ: | /~etminAn/ |
اشتباه تایپی: | hxldkhk |
اطمینان به عربی: | اقناع امن تامین ثقة حقیقة یقین |
اطمینان به انگلیسی: | assurance belief certainty dependence reassurance sureness |
( اِ ) [ ع ]=
۱ – (مص ل) آرامش خاطر یافتن
۲ – (اِمص) آرامش
۱- خاطرجمعی ناشی از رسیدن به یقین، تردید نداشتن در مورد چیزی
۲- آرامش خاطر به دلیل اعتماد به کسی
* اطمینان دادن: (مصدر لازم) خاطرجمعی دادن، آسوده خاطر ساختن
* اطمینان داشتن: (مصدر لازم)
۱- اعتماد داشتن
۲- یقین داشتن
* اطمینان یافتن: (مصدر لازم ) خاطرجمع شدن، مطمئن شدن
معنی طمن در لغتنامه دهخدا:
طمن [ طَ ] ( ع ص ) آرامیده، ج طمون، ساکن و آرمیده.
معنی اطمینان در لغتنامه دهخدا
اطمینان [ اِ ] ( ع مص ) اطمئنان، اطمینان به چیزی: آرامیدن و قرار گرفتن بدان و فی الحدیث عن النبی ( ص ) فی تعلیم الصلوة: ثم ارکع حتی تطمئن راکعاً ثم ارفع حتی تعتدل قائماً ثم اسجد حتی تطمئن ساجداً، طمأنینة، رجوع به طمأنینة شود. آرامیدن. آرامیدن و قرار گرفتن، سکون، آرامی، بیارامیدن، قرار گرفتن، آسایش، آرامش، استراحت، تسکین، آسودگی، قرار و آرام، خرسندی و خوشنودی، امنیت، خاطر جمعی و اعتماد و اعتقاد، تیقن، اعتبار، کفالت و ضمانت، اعتماد خاطر، عدم تشویش، استواری، بی گمانی.
– اطمینان بخش: مطمئن کننده. مایه یقین و بی گمانی.
– مصدر اطمینان حاصل کردن: مطمئن شدن، یقین کردن، خاطرجمع گشتن.
– اطمینان خاطر: یقین داشتن، آرامش دل، آرمیدن فکر و اندیشه و خیال، نگرانی نداشتن.
– اطمینان دادن: خاطرجمعی دادن، امنیت دادن.
– اطمینان داشتن: مطمئن بودن، اعتماد داشتن.
– اصطلاح اطمینان قلب کسی به چیزی یا کسی: آرامش یافتن و اعتماد کردن بدان.
– اطمینان نفس: جمعیت خاطر. طمأنینه. سکون خاطر، آرامش خیال.
– اطمینان یا اطمئنان به چیزی: آرام گرفتن و ایمن شدن بدان.
– اطمینان یافتن: خاطرجمع شدن، طمأنینه پیدا کردن، مطمئن شدن.
|| اطمینان از انجام دادن کاری: فروگذاشتن آن. ترک کردن آن || اطمینان فلان در حال نشستن: مستقر شدن وی در نشستن خویش || اطمینان زمین: منخفض شدن آن، پست شدن آن || سخت شدن از پیری.
معنای مطمئن در لغتنامه دهخدا
مطمئن [ م ُ م َ ءِن ن ] ( ع ص ) آرامنده، ساکن، آرمیده و سکون گیرنده: من کفرباﷲ من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان ( قرآن 106/16 ).
|| رجل مطمئن: مرد مقیم شده در جایی که آن را وطن قرار داده باشد || مکان مطمئن: مکان پست.
مطمئن.[ م ُ م َ ءِ / م ُ م َ ءِن ن ] ( ع ص ) مأخوذ از تازی، آرام و آسوده و راحت و راضی و خشنود و محفوظ و امن، ایمن، خاطرجمع، استوار، بی گمان ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
– مطمئن خاطر: آسوده خاطر: بدین ناحیت مقام کردند و ایمن و مطمئن خاطر بنشستند ( تاریخ قم ص 251 ).
– مطمئن خاطر گشتن: آسوده خاطر گردیدن: با این اشاعت عدل و احسان مطمئن خاطر گشتند ( ظفرنامه یزدی ج 2 ص 381 ).
– مطمئن شدن: آسوده شدن. آرام یافتن. آرامیدن.
– مطمئن گردیدن.
– مطمئن گشتن ؛ مطمئن گردیدن.آسوده خاطر گشتن. اطمینان یافتن.
معنای مطمئن در لغتنامه معین:
(مُ مَ ئِ ) [ ع . ] (ص . ) ایمن ، آسوده .
معنای مطمئن در فرهنگ عمید:
۱- آرام و آسوده خاطر
۲- [قدیمی] آرمیده، قرارگرفته
مطالب پیشنهادی
- طلعت یعنی چه ?
- مطمئن یا مطمعن ؟
- نعنا یا نعناع کدام درست است ؟
- عن قریب یعنی چه ?
- ماده ۱۸۱ قانون مجازات اسلامی
اتمینان یا اطمینان ?