زهرا رکن آبادی فرزند شهید غضنفر رکن آبادی سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در لبنان و شهید حادثه منا می باشد .
پدر من همیشه در خاورمیانه بود.ماموریت اول لبنان خیلی سخت بود، زمان جنگ سال ۱۹۹۶، ما در ضاحیه تحت بمباران شدید زندگی میکردیم. ماموریت بعدی سوریه مصادف با جنگ ۳۳ روزه بود که باعث. ارتباط بسیار نزدیک پدر با سران و فرمانده های مقاومت، از حماس گرفته تا حزب الله و... شد تا زمانیکه سفیر لبنان شدند.
زهرا رکن آبادی
زهرا رکن آبادی فرزند شهید غضنفر رکن آبادی
واکنش به صحبت های لیلا حاتمی
زهرا اصل رکنآبادی فرزند شهید رکنآبادی با انتشار پستی در صفحهی اینستاگرام خود به سخنان تأسفبار لیلا حاتمی واکنش نشان داد و با بیان خاطرهای از رسیدگی به پروندهی پدرش، از آن انتقاد کرد.
گفتنی است؛ لیلا حاتمی بازیگر سینما در اظهار نظری تأسفآور از اقدامات نیروهای امنیتی برای حفظ امنیت و آرامش در جریان اغتشاشات و بر هم زدن امنیت، اظهار شرمندگی کرده بود.
زهرا اصل رکنآبادی در اینستاگرام نوشت:
“خاطرم هست در زمان مفقودی پدرم از چند شبکه ی خارجی به منزل ما آمدند تا در مورد وضعیت پیگیری پرونده ایشان و گمانه های موجود مبنی بر اسارت ایشان در چنگال رژیم صهیونیستی و ... با ما مصاحبه کنند.
من اما همیشه سوالات را قبل از مصاحبه بررسی می کردم که در مورد اقدامات دولت چیزی پرسیده نشود .. با اینکه دلمان خون بود از کم کاری ها و برخی مسائل اما نمیخواستیم خدایی نکرده شکوه ی خودی را پیش ناخودی ببریم .. و همچنان این رویه را حفظ کرده ایم ..
پا روی خون پدرمان گذاشته ایم سرزنش ها را به جان خریده ایم اما شکایتمان را پیش غریبه نبرده ایم ..
خانم لیلا حاتمی عزیز .. شما از کدام سیاره آمده اید که انقدر نسبت به آبروی وطنتان بی تفاوت هستید ؟ به چه بهایی ؟؟؟ . . . .
می دانم باید از عکس خانم حاتمی استفاده می کردم اما قد و بالای پدرم که ذره ذره اش فدای اعتلای وطن شد خوش تر بود.
خاطره ای از جنگ 33 روزه که در خاطرم مانده
خانواده رکن آبادری در زمان شروع جنگگ 33 روزه در ایران حضور داشتند ولی خانم رکن آبادی خاطره ای که سید حسن نصرالله و سردار سلیمانی برایشان تعریف کردند را به خاطر دارد .
حزب الله در وضعیتی قرار می گیرد که جلویشان نیروهای دشمن بودند و صهیونیست ها نیروهای خود را با هلیکوپتر از بالای سر این ها منتقل می کردند به پشت سر که این ها را قیچی کنند، و رزمنده ها تجهیزات دید در شب نداشتند و نمی توانستند هلیکوپتر ها را بزنند. خیلی مستاصل شده بودند دیگر کاملا نزدیک بود که جنگ را ببازنند که یکی فرمانده ها توسل می کند به حضرت زهرا (س) و بعد در خواب حضرت زهرا (س) را می بینند و به ایشان میگویند خانم کمکمان کنید.
حضرت زهرا (س) یک دستمالی در می آورند و تکان می دهند و می گویند که مشکلت حل می شود. ایشان که بیدار می شوند می بینند همان موقع، یک رزمنده آر-پی-جی را برداشته و میگوید ما که داریم همه چیزمان را از دست می دهیم حالا بگذار بزنیم یا زهرا می گوید و توی تاریکی می زند و می خورد به هدف. و وقتی که هلیکوپتر را می زند صهیونیست ها فکر می کنند این ها مجهز به تجهیزات دید در شب هستند و سریعا عملیاتشان را متوقف می کنند و حتی عقب نشینی می کنند.
ازدواج زهرا اصل رکن آبادی
پیکر پدرم را بدون مغز و قلب و کلیه و کبد تحویل دادند
آخرین باری که با پدرم صحبت کردم، شب عید قربان بود. تماس گرفتم و تبریک گفتم و کمی صحبت کردیم… او گفت میخواهد موهای سرش را بتراشد [حلق کند]. من به او گفتم این حج اول تو نیست و دیگر بر تو واجب نیست، چرا میخواهی این کار را بکنی تو استاد دانشگاهی. وقتی برگردی دانشجویانت به تو میخندند. قبول کرد. بعدا موهایش یکی از چیزهایی بود که از روی آن جسد پدرم در عربستان را شناسایی کردم. بدترین شایعهای که شنیدم این بود که پدرم را به تلآویو بردهاند و آنجا شکنجه کردهاند. من نمیدانم این اصلا درست است یا نه، شکنجه شده یا نه اما من این دروغ را باور نمیکنم که وی در حادثه منا شهید شده است.
قطعا نه. افسری سعودی [موقع شناسایی] گفت، اینها عکس پدرت است. نگاه کن این موهایش است. ببین این موها متعلق به پدرت است که آب از روی آن به طوری خاص روی صورتش میآید. من دخترش بودم و این موضوع را میدانستم و این عادی بود اما از او سوال کردم که تو چطور این مسئله را میدانی؟ من دخترش هستم ولی تو قبلا پدرم را ندیدهای چطور این موضوع را میدانی؟ پاسخ داد بیش از صد بار در اینترنت دیدهام. من دیگر دنبال حرف را نگرفتم و میترسیدم که جسد پدرم را تحویل ندهند.
چند ساعت بعد در اینترنت جستوجویی کردم تا صورت و موی خیس او را پیدا کنم اما چیزی نیافتم اصلا. همه عکسها رسمی و عادی بود. این ویژگی خاص پدرم را من که دخترش بودم می دانستم. آنها چطور میدانستند؟
تنها پاسخ این است که این افسر پدرم را وقتی زنده بوده، دیده. مدتی پیش پدرم را در خواب دیدم. موها و محاسنش همه سفید بود و به من گفت، من محبوس هستم. بیا و مرا آزاد کن. من معنای این خواب را نفهمیدم. بعد از اینکه قبرش را دیدم فهمیدم که او محبوس است.
یعنی دفن نشده بلکه محبوسش کردهاند. بدون احترام بدون آداب و بدون احترام به میت بدون کفن مثل امام حسین علیه السلام. وقتی به تهران بازگشتیم جسد را به پزشکی قانونی دادیم و به ما اطلاع دادند که همه اعضای پدرم را از جسدش گرفته بودند. همه اعضا مثل مغز، قلب، کلیه، کبد، و هر عضو مهمی که علت مرگ را نشان میداد، سرقت کرده بودند. برای همین ما علت مرگ را متوجه نشدیم. خیلی دروغ گفتند. خیلی. گذشت اما ما میدانیم که خدا میبیند و همه چیز را میداند.
کاشکی من هم از این مبل ها در خونمون داشتم
خیلی خوبه در راه آرمان های پدرش در تلاش هست
خدا قبول کنه
اگر این شهدا نبودن الان همه ما جز عربستان بودیم
خدا بهتون صبر و اجر بده
خیلی سخته
در پاسخ به ناشناس،باید گفت اینجا خانه سفیر است،واقعا انتظار داشتین مبل هم نداشته باشن؟؟؟یکم سرووضعشون روبابقیه سفیرهای دنیا مقایسه کنین هرچند شما نمیتونین اینکار رو انجام بدین چون فقط دنبال ایراد گرفتن از همه هستین
سلام علیکم دوست عزیزم،خدا بهتون صبر فراون بده ان شالله، ما همیشه و در لحظه، لحظه زندگیمون مدیون شهدا و خانواده های محترمشون هستیم آن شالله شرمنده شهدا نباشیم
زهرا جان.یادت پدرت همیشه زنده و جاویدان است و قاتلینش کف روی آب هستند.
خدا پدرتان را با امام حسین محشور گرداند و به شما اجر و صبر بدهد واقعا این شهدا هر کدام قصه دارد که جوان را پیر میکند باید قدرشان را دانست
دختر گلم از تهدید این گرگهای وحشی نترس ولی مواظب خودت باش وهر روز این دعا که سفارش شده آیت الله بهجت است را بخوان اللهم اجعلنی فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید
درود برشما خواهرم
وقتی شمارا در برنامه مثل پدر از شبکه دو دیدم متوجه شدم سختی های زیادی متحمل شدید . انشاالله که اجر خاص خداوند برای شماست . روح پدر عزیزتان نیز با سیدالشهدا (ع)محشور باد. التماس دعا
آفرین بر دیپلمات انقلابی شهید کشورمون که چنین دختر تحصیلکرده و مکتبی را تربیت کرده. بدون شک همه ما رفتنی هستیم، ولی خوش به سعادت افرادی که با شناخت زمان و عملکرد صحیح و با بجا گذاشتن باقیات صالحات این دنیا رو ترک می کنند. مقام شهادت که جای خود!